ای دل چو نمیگردد در شرح زبان من
وان حرف نمیگنجد در صحن بیان من
می گردد تن در کد بر جای زبان خود
در پرده آن مطرب کو زد ضربان من
هم ساغر و هم باده سرمست از آن ساقی
هم جان و جهان حیران در جان و جهان من
از غیب یکی لعلی در غار جهان آمد
وان لعل شده حیران در عزت کان من
ما را تو کجا یابی گر موی به مو جویی
چون در سر زلف او گشتهست مکان من
جان دوش مر آن مه را می گفت دلم خستی
پیکان پر از خون بین ای سخته کمان من
گفتا که شکار من جز شیر کجا باشد
جز لعل بدخشانی کی یافت نشان من
جز دلق دو صدپاره من پاره کجا گیرم
باقی قماشت کو ای دلق کشان من
شمس الحق تبریزی از دور زمان برتر
و افزوده ز هر دوری از وی دوران من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و ناگفتنی خود میپردازد. او از عدم توانایی زبان در بیان حقیقت درونی خود سخن میگوید و اشاره میکند که وجودش همچون مادی در حال گذر است و در پردهای از رازها و زیباییها محبوس است. شاعر به تمایل و عشق به معشوق خود اشاره میکند و میگوید که تمامی هستی او در عشق و مجذوبیت به این معشوق خلاصه شده است. او تصویرهایی از زیبایی و جاذبههای معشوق را به کار میبرد و از تلاش خود برای یافتن آن در دل و جانش میگوید. در نهایت، شمس تبریزی، به عنوان یک شخصیت والامقام و فراتر از زمان، به شعر خود حالتی معنوی میبخشد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر نمیتوانی آنچه را که در دل دارم به خوبی بیان کنی و یا نتوانی احساسات مرا به زبان بیاوری، پس بدان که این کلمات در وجود من نمیگنجند.
هوش مصنوعی: تنم در کد و رازها پیچیده شده و زبانم در پردهای نهان است، آن مطرب که ضربان قلبم را به همراه دارد، در اینجا به نوا درمیآید.
هوش مصنوعی: هم شراب و هم جام، از دست آن ساقی، مرا سرمست کردهاند و هم جانم و هم دنیا در حیرتاند از وجود من.
هوش مصنوعی: از ناآشکاری، جواهری در دل دنیا ظهور کرد و اکنون آن جواهر در دریای عظمت و کرامت خود، شگفتزده و حیرتزده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی من را پیدا کنی، باید به دقت و با حوصله جستجو کنی، زیرا مکان من در میان رشتههای موهای او پنهان شده است.
هوش مصنوعی: عشق و علاقه من به آن دختر زیبا را با اندوه و حسرت بیان میکنم. دلم به خاطر این احساس درد میکشد و مانند تیر کمانی پر از خون، از عشق آسیبدیدهام.
هوش مصنوعی: شخصی میگوید: شکار من تنها شیر است و به جز آن، نشانی از من نمیتوان یافت. همچنین، زیبایی لعل بدخشانی نیز به آسانی پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: غیر از لباس درهم و برهمی که به تن دارم، چیزی دیگری برای من باقی نمانده است. ای کسی که لباسهایم را میکشی، باقیماندهی آن چیست؟
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی، فراتر از زمان و بالاتر از هر دورانی است، و وجود او برای من از هر زمان دیگر ارزشمندتر و بیشتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترسا بچهای ناگه چون دید عیان من
صد چشمه ز چشم من بارید روان من
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
امروز چنان دیدم زنار میان من
سجاده به می داده وز خرقه تبرایی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.