بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن
ای نقش او شمع جهان ای چشم من او را لگن
چشم و دماغ از عشق تو بیخواب و خور پرورده شد
چون سرو و گل هر دو خورند از آب لطفت بیدهن
ای کار جان پاک از عبث روزی جان پاک از حدث
هر لحظه زاید صورتی در شهر جان بیمرد و زن
هر صورتی به از قمر شیرینتر از شهد و شکر
با صد هزاران کر و فر در خدمت معشوق من
حیران ملک در رویشان آب فلک در جویشان
ای دل چو اندر کویشان مست آمدی دستی بزن
زان ماه روی مه جبین شد چون فلک روی زمین
المستغاث ای مسلمین زین نقشهای پرفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر از حالتی عاطفی صحبت میکند که در آن چشم و دلش به حضور معشوق وابسته است و آرامش را در آن میجوید. او معشوق را مانند شمعی در جهان میبیند که نور و روشنی میبخشد. عشق او چنان عمیق است که آرامش و خوابش را میگیرد و هر لحظه باعث خلقت زیباییهایی در جانش میشود. شاعر به توصیف زیبایی معشوق و تاثیر آن بر زندگیاش میپردازد و از دیگران میخواهد که به این زیبایی توجه کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که بخت و نگاه من آرامش نداشته باشند، تو ای تجسم زیبایی، روشنایی جهان هستی، برای من همچون ظرفی هستی که در آن به جستجوی او میپردازم.
هوش مصنوعی: چشم و بینی من از عشق تو به خواب و خوراک فکر نمیکنند و به نوعی نازپرورده شدهاند. مانند سرو و گل که هر دو از آب لطف تو بهره میبرند، اما بدون اینکه نیازی به سخن گفتن داشته باشند.
هوش مصنوعی: ای کار تو، که جان را از بیهودهگی آزاد میکند، هر روز سبب میشود که جان از هر آلودگی پاک شود. در هر لحظه، شکلی جدید در دنیای جان پدید میآید و همگان را تحت تاثیر قرار میدهد، چه مرد و چه زن.
هوش مصنوعی: هر شکلی از چهره قمر به دلایل زیادی از عسل و شکر شیرینتر است و من با تمام وجود و به همراه بسیاری از زیباییها و جذابیتها در خدمت محبوبم هستم.
هوش مصنوعی: در حیرت و شگفتی از زیبایی آنها هستم، که همچون آب در جویها روانند. ای دل! وقتی که به محفل آنها قدم گذاشتی، دلی شاد و سرمست داشته باش و دستی دراز کن.
هوش مصنوعی: از آن ماه روی، پیشانیاش به زیبایی مانند زمین در آسمان جلوه کرده است. ای مسلمانان، از این نقشهای فریبنده، کمک میطلبم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن
نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
[...]
از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن
بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»
کز باده می زاید فرح
در سینه غمگین من
هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن
هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.