گنجور

 
مولانا

ناله بلبل بهار کنیم

تا بدان بلبلان شکار کنیم

کار او ناز و کار ما لابه است

گر ننالیم پس چه کار کنیم

در گلستان رویم و گل چینیم

بر سر عاشقان نثار کنیم

اندرآییم مست در بازار

همه را مست و بی‌قرار کنیم

سیم با یار خوش عذار خوریم

خدمت چشم پرخمار کنیم

کس نداند خدای داند و بس

عیش‌هایی که با نگار کنیم

تو اگر رازدار ما باشی

راز را با تو آشکار کنیم

می گریزند خلق از تاتار

خدمت خالق تبار کنیم

بار کردند اشتران بگریز

رختمان نیست ما چه بار کنیم

خلق خیزان کنند و ما بر بام

اشتر مردمان شمار کنیم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۷۶۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

خیز، تا قصد کوی یار کنیم

گذری بر در نگار کنیم

روی در خاک کوی او مالیم

وز غمش ناله‌های زار کنیم

به زبانی، که بیدلان گویند

[...]

صوفی محمد هروی

مرد، بر خیز تا بهار کنیم

روی خود سوی لاله زار کنیم

غوژه ای نیست این زمان موجود

ما چه سازیم و خود چه کار کنیم

پنج روزی کنیم باهم عیش

[...]

هلالی جغتایی

وقت آن شد که ما شکار کنیم

عزم صحرا و لاله‌زار کنیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه