گنجور

 
مولانا

ناله بلبل بهار کنیم

تا بدان بلبلان شکار کنیم

کار او ناز و کار ما لابه است

گر ننالیم پس چه کار کنیم

در گلستان رویم و گل چینیم

بر سر عاشقان نثار کنیم

اندرآییم مست در بازار

همه را مست و بی‌قرار کنیم

سیم با یار خوش عذار خوریم

خدمت چشم پرخمار کنیم

کس نداند خدای داند و بس

عیش‌هایی که با نگار کنیم

تو اگر رازدار ما باشی

راز را با تو آشکار کنیم

می گریزند خلق از تاتار

خدمت خالق تبار کنیم

بار کردند اشتران بگریز

رختمان نیست ما چه بار کنیم

خلق خیزان کنند و ما بر بام

اشتر مردمان شمار کنیم