من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم
پشت و پناه فقرم پشت طمع نخارم
نی بند خلق باشم نی از کسی تراشم
مرغ گشاده پایم برگ قفس ندارم
من ابر آب دارم چرخ گهرنثارم
بر تشنگان خاکی آب حیات بارم
موسی بدید آتش آن نور بود دلخوش
من نیز نورم ای جان گرچه ز دور نارم
شاخ درخت گردان اصل درخت ساکن
گرچه که بیقرارم در روح برقرارم
من بوالعجب جهانم در مشت گل نهانم
در هر شبی چو روزم در هر خزان بهارم
با مرغ شب شبم من با مرغ روز روزم
اما چو باخود آیم زین هر دو برکنارم
آن لحظه باخود آیم کز محو بیخود آیم
شش دانگ آن گهم که بیرون ز پنج و چارم
جان بشر به ناحق دعویش اختیار است
بیاختیار گردد در فر اختیارم
آن عقل پرهنر را بادی است در سر او
آن باد او نماند چون بادهای درآرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از پاکی و صداقت عشق خود سخن میگوید و تأکید میکند که نه به فقر وابسته است و نه به طمع. او خود را آزاد و بیقید و شرط معرفی میکند، بهطوری که از بند دیگران رهاست. شاعر به اهمیت آب حیات و نور معرفت اشاره میکند و خود را در عین ناپایداری به عنوان یک حقیقت پایدار معرفی مینماید. او در جاهای مختلف زندگی شب و روز را تجربه میکند، اما در درونش به خود و حقیقتی که فراتر از این دنیای ظاهری است، میرسد. در نهایت، شاعر به قدرت اختیار و تأثیر عقل بر انسان اشاره میکند و میگوید که انسان در حقیقت بیاختیار است.
هوش مصنوعی: من در عشق خود پاکدل و مطمئن هستم و هیچ نیتی برای سودجویی ندارم. پشتوانهام فقر است و به دنبال طمع و جلب ثروت نیستم.
هوش مصنوعی: من وابسته به دیگران نیستم و تحت تأثیر هیچکس قرار نمیگیرم. همچون پرندهای آزاد هستم و در قفس محدودیتها گیر نکردهام.
هوش مصنوعی: من مانند ابری هستم که پر از آب هستم و این آب را بر زمینهای تشنه نازل میکنم تا زندگی ببخشم.
هوش مصنوعی: موسی شعلهای از آتش را دید که نورانی بود. من هم دلخوشم به نوری که دارم، ای جان، هرچند که از دور آتش نمیزنم.
هوش مصنوعی: درختی که branches آن به سمت چرخش میرود، در واقع دارای ریشهای ثابت و ساکن است. هرچند من در ظاهر ناآرام و بیقرار به نظر میرسم، اما در درونم، حالتی پایدار و آرام دارم.
هوش مصنوعی: من موجودی شگفتانگیز هستم که جهان در دستانم جای دارد، در حالی که زیباییهای نهفته در دل من است. هر شب برای من مانند روز است و در هر فصل پاییز، احساس بهار را دارم.
هوش مصنوعی: من شبها همدم پرندههای شب و در روزها همدرد پرندههای روز هستم، اما زمانی که به خودم فکر میکنم، از هر دوی آنها جدا میشوم.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که به خودم بیایم و از حالت بیخودی خارج شوم، تمام وجودم را درک میکنم که فراتر از محدودیتهای پنج حس و چهارِ بعدیام است.
هوش مصنوعی: زندگی انسان به ناحق بر اساس ادعایش شکل میگیرد، اما در واقع او در انتخابها و سرنوشتش به شکل ناخودآگاه تحت تاثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: عقل با استعداد و هنرمند او تحت تأثیر نیرویی قرار دارد که شبیه به باد است و این نیروی تاثیرگذار نمیتواند به مدت طولانی در او باقی بماند، همانطور که شراب نمیتواند دائماً در ظرف بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم
چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم
در پای اوفتادم زیرا که سر ندارد
چون حلقههای زلفت غمهای بی شمارم
از بسکه هست حلقه در زلف سرفرازت
[...]
جز دل کسی ندارد، اندیشه از غبارم
جز دیده کس نیارد، آبی به روی کارم
در بحر عشق جانان، جانم رسید بر لب
باشد که از میانش، ممکن بود کنارم
صد برگ دارد آن گل، من صد نوا چو بلبل
[...]
باد صبا خدا را بگذر سوی نگارم
عمری بگو به سختی در هجر می گذارم
گر باز حال زارم پرسد ز تو خدا را
با او بگو که تا کی داری در انتظارم
فریاد من به کیوان برشد ز دست هجرت
[...]
تازی سوار مجنون ملک سخن گرفته
در نکته های تازی با وی سخن ندارم
لیکن به گاه جولان میدان فارسی را
مجنون دیگر آمد انگشت نی سوارم
جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
در پرتو چراغی پروانه مینگارم
روز نشاط شب کرد آخر فراق یارم
خود را اگر نسوزم شمعی دگر ندارم
بیکس شهید عشقم خاک مرا بسوزید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.