رو ترش کن که همه روترشانند این جا
کور شو تا نخوری از کف هر کور عصا
لنگ رو چونک در این کوی همه لنگانند
لته بر پای بپیچ و کژ و مژ کن سر و پا
زعفران بر رخ خود مال اگر مه رویی
روی خوب ار بنمایی بخوری زخم قفا
آینه زیر بغل زن چو ببینی زشتی
ور نه بدنام کنی آینه را ای مولا
تا که هشیاری و با خویش مدارا میکن
چونک سرمست شدی هر چه که بادا بادا
ساغری چند بخور از کف ساقی وصال
چونک بر کار شدی برجه و در رقص درآ
گرد آن نقطه چو پرگار همیزن چرخی
این چنین چرخ فریضهست چنین دایره را
بازگو آنچ بگفتی که فراموشم شد
سلم الله علیک ای مه و مه پاره ما
سلم الله علیک ای همه ایام تو خوش
سلم الله علیک ای دم یحیی الموتی
چشم بد دور از آن رو که چو بربود دلی
هیچ سودش نکند چاره و لا حول و لا
ما به دریوزه حسن تو ز دور آمدهایم
ماه را از رخ پرنور بود جود و سخا
ماه بشنود دعای من و کفها برداشت
پیش ماه تو و میگفت مرا نیز مها
مه و خورشید و فلکها و معانی و عقول
سوی ما محتشمانند و به سوی تو گدا
غیرتت لب بگزید و به دلم گفت خموش
دل من تن زد و بنشست و بیفکند لوا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی به پوچی و تناقضات زندگی اشاره دارد. شاعر به صحنهای از زندگی اجتماعی و روابط انسانی میپردازد که در آن افراد در تلاش هستند تا جایگاه و هویت خود را پیدا کنند. از یک سو، به عدم صداقت و زشتیهایی که ممکن است در ظاهر پنهان شود اشاره میشود و از سوی دیگر، به خوشگذرانی و لذتهای زودگذر اشاره دارد. در نهایت، شاعر ما را به تفکر و خودآگاهی دعوت میکند و به روابط انسانی و احساسات عمیق اشاره میکند. او همچنین دلالت بر این دارد که در زندگی، نباید تنها به ظواهر اکتفا کرد و در جستجوی عمق و معنای واقعی زندگی بود.
هوش مصنوعی: در اینجا به یک نکته اشاره میشود که اگر چهرهات را به تلخی درآوری، دیگران هم همین کار را میکنند و به نوعی خودت را از جمع دور میکنی. بهتر است در چنین وضعیتی نادیدهات بگیرند و خود را از درد و رنجی که ممکن است از دیگران بگیری، حفظ کنی. در واقع، بهتر است بیتفاوت باشی تا آسیب نبیینی.
هوش مصنوعی: در این محله، همه ناقص و ناتوان هستند، پس تو هم برای خودت کمی متفاوت رفتار کن و به این وضع عادت کن.
هوش مصنوعی: اگر بر چهرهات زعفران بمالی، باز هم اگر معشوقهای با روی زیبا و خوب به تو نگاه کند، ممکن است از پشت زخمی به قلبت بزند.
هوش مصنوعی: اگر آینهی زیر بغل زن را ببینی و آن را زشت بدانی، ممکن است آینه را مورد سرزنش قرار بدهی، اما در واقع مشکل از خود آینه نیست.
هوش مصنوعی: در زندگی، باید با خودت آشتی کنی و در زمانهایی که هشیاری و هوشیاری داری، با خودت خوب رفتار کنی. اما وقتی که تحت تأثیر قرار گرفتی و غرق در احساسات شدی، دیگر به آنچه که پیش میآید اهمیتی نده.
هوش مصنوعی: چند جام بنوش به دست ساقی و از دیدار محبوب لذت ببر، زیرا وقتی به کار مشغول شدی، بایستی با شوق و هیجان به رقص درآیی.
هوش مصنوعی: مثل اینکه مانند پرگار به دور آن نقطه میچرخیم، این دایره نشاندهنده قتلی است که برای انجام وظیفهای تعیین شده است.
هوش مصنوعی: به من بگو آنچه را که گفتی و من فراموش کردهام، ای دوست! سلام بر تو، ای ماه و ای نیمهماه من.
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای روزهایی که همواره خوب و خوش هستند. سلام بر تو ای لحظههایی که مردگان را زنده میکنی.
هوش مصنوعی: چشم بد را از آن وجود دور کن، زیرا اگر دل کسی را برباید، هیچ سودی برای او نخواهد داشت و هیچ راهی برای نجات وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ما از دور به خاطر زیبایی و جذابیت تو آمدهایم، چنانکه نور ماه از چهره تو تابیده و بخشندگی و عشق تو را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: ماه به دعای من گوش فرا میدهد و در حالی که دستهایم را به سوی تو بلند کردهام، میگوید که من هم مانند تو از تو خواستهام.
هوش مصنوعی: ماه و خورشید و ستارهها و معانی عمیق و عقلها به ما احترام میگذارند، در حالی که به سوی تو، گدایانی هستند که نیازمندند.
هوش مصنوعی: غیرت تو باعث شد که خودت را به زبان نیاوری و در دل من گفتی ساکت باش. دل من هم از تو فاصله گرفت و آرام گرفت و دست از خودنمایی برداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وین دو تن دور نگردند ز بام و در ما
نکند هیچ کس این بیادبان را ادبی
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
ای رفیقان من ای عمر و منصور و عطا
که شما هر سه سمائید و هوائید و صبا
کرده بیچاره مرا جوع به ماه رمضان
خبری هست ز شوال به نزدیک شما
تا به مغرب ننموده است مرا چهره هلال
[...]
شاه باز آمد برحسب مراد دل ما
ملت از رایت او ساخته عونی به سزا
خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر
جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا
سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن
[...]
هرکه آن چشم دژم بیند و آن زلف دوتا
اگر آشفته و شوریده شود هست روا
منم اینک شده آشفتهٔ آن چشم دُژَم
منم اینک شده شوریدهٔ آن زلف دو تا
هوشمن درلب ماهی است به قده سروسهی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.