گر جان منکرانت شد خصم جان مستم
اندر جواب ایشان خوبی تو بسستم
در دفع آن خیالش وز بهر گوشمالش
بنمایمش جمالت از دور من برستم
گوید که نیست جوهر وز منش نیست باور
زان نیست ای برادر هستم چنانک هستم
دوش از رخ نگاری دل مست گشت باری
تا پیش شهریاری من ساغری شکستم
من مست روی ماهم من شاد از آن گناهم
من جرم دار شاهم نک بشکنید دستم
بس رندم و قلاشم در دین عشق فاشم
من ملک را چه باشم تا تحفهای فرستم
دل دزد و دزدزاده بر مخزن ایستاده
شه مخزنش گشاده چون دست دزد بستم
ای بیخبر ز شاهی گویی که بر چه راهی
من می روم چو ماهی آن سو که برد شستم
شمس الحق است رازم تبریز شد نیازم
او قبله نمازم او نور آب دستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالات و احساسات عاشقانه شاعر میپردازد. شاعر در ابتدا توضیح میدهد که حتی اگر دشمنانش جان او را انکار کنند، او همچنان بر خوبیهای معشوقش تأکید میکند. او در پاسخ به بدخواهیها با زیبایی معشوقش آرامش مییابد و در عین حال، به جاذبه و جذابیت معشوقش اشاره میکند.
شاعر به عشق و مستی خود از زیبایی معشوق اعتراف میکند و در عین حال، از شراب و خوشیهای آن لذت میبرد. او خود را به عنوان رندی معرفی میکند که در عشق صادق و فاشگو است و در نهایت، به شمس الحق، که برای او معیاری در زندگی و ایمان است، ارادت و نیاز خود را ابراز میکند.
شاعر نشان میدهد که در مسیر عشق، از دزدیدن دلها و جستجو برای رسیدن به معشوق به دور است و کلید خوشبختی و نور را در وجود او میبیند.
هوش مصنوعی: اگر جان کسانی که من را انکار میکنند، دشمن جان من شده، پاسخ آنها را با خوبی تو قطع میکنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری از تو و برای اینکه آن خیال را از سرم بزنم، زیباییات را به او نشان میدهم.
هوش مصنوعی: میگوید که وجود واقعی و اصل وجودی من به هیچ چیز وابسته نیست و برادر، این همان چیزی است که من هستم.
هوش مصنوعی: شب گذشته از زیبایی چهرهای دلانگیز مست شدم و به خاطر آن، به پیش پادشاهی رفتم و جامی را شکستیدم.
هوش مصنوعی: من تحت تاثیر زیبایی تو هستم و از خطایم خوشحالم. هرچند که گناهکارم، اما خواهش میکنم که به من آسیبی نزنید.
هوش مصنوعی: من در عشق بسیار زیرک و اهل فریب هستم، برای چه کسی بخواهم هدیهای بفرستم، وقتی که خودم در این عالم فقط یک مسافر هستم؟
هوش مصنوعی: دل دزد و فرزند دزد در مقابل محلی قرار دارد که اموال و رازهایی در آن ذخیره شده است. در اینجا، حاکم یا صاحب این مخزن، درهای آن را باز کرده است، همانطور که من، دزدی را که میخواهم بگیرم، دستش را بستهام.
هوش مصنوعی: ای کسی که از مقام شاهی بیخبری، بگو چه مسیری را طی میکنم. من همچون ماهی به سوی آبی میروم که مرا از آن گرفتهاند.
هوش مصنوعی: شمسالدین تبریزی برای من همچون چراغ راهنمایی است که نیازهای روحیام را برطرف میکند. او محور عبادت من است و روشنایی زندگیام را به من هدیه میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گفتم که عهد بستم وز عهد بد برستم
گفتا چگونه بندی چیزی که من شکستم
با وی چو شهد و شیرم هم دامنش بگیرم
اما چگونه گیرم چون من شکسته دستم
خود دامنش نگیرد الا شکسته دستی
[...]
دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم
دستان نمودم، اما از عربده نجستم
گفتم بدو دویدم، گرد از رهش ندیدم
هرچند خود ندیدم در شور و غلغلستم
در عربده است عمری این عقل و عشق با هم
[...]
از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم
بودم ز بت پرستان تا از خودی نرستم
راهی که راهزن زد یک چند امن باشد
ایمن شدم ز شیطان تا توبه را شکستم
ساقی و باده من از سینه جوش می زد
[...]
ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم
کز خود خبر ندارم در عالمی که هستم
از بس قدح کشیدم در کوی می فروشان
هم جامه را دریدم، هم شیشه را شکستم
خورشید عارض او چون ذره برده تابم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.