من ز وصلت چون به هجران می روم
در بیابان مغیلان می روم
من به خود کی رفتمی او می کشد
تا نپنداری که خواهان می روم
چشم نرگس خیره در من ماندهست
کز میان باغ و بستان می روم
عقل هم انگشت خود را می گزد
زانک جان این جاست و بیجان می روم
دست ناپیدا گریبان می کشد
من پی دست و گریبان می روم
این چنین پیدا و پنهان دست کیست
تا که من پیدا و پنهان می روم
این همان دست است کاول او مرا
جمع کرد و من پریشان می روم
در تماشای چنین دست عجب
من شدم از دست و حیران می روم
من چو از دریای عمان قطرهام
قطره قطره سوی عمان می روم
من چو از کان معانی یک جوم
همچنین جو جو بدان کان می روم
من چو از خورشید کیوان ذرهام
ذره ذره سوی کیوان می روم
این سخن پایان ندارد لیک من
آمدم زان سر به پایان می روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلتنگی و احساس جدایی حرف میزند. او به سفر خود به بیابان مغیلان اشاره میکند و میگوید که در حال حرکت به سمت معشوق است، اما همچنان در دل او باقی مانده و آثار عشق را حس میکند. شاعر از ناپیدا بودن دست محبت و تاثیر آن بر خود صحبت میکند و به تجلیات وجودی خود در مقایسه با چیزهای بزرگتر مثل دریا و خورشید اشاره میکند. در نهایت، او تاکید میکند که این سفر و سخن گفتن به پایان نمیرسد و همچنان در جستجوی معشوقهاش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که از وصالت دور میشوم، انگار به بیابان بینهایتی میروم.
هوش مصنوعی: من هرگز به خودم نگاه نکردم، او مرا به سمت خود میکشاند تا فکر نکنی که من به سوی خواستههایم میروم.
هوش مصنوعی: چشم زیبای نرگس به من خیره مانده است در حالی که من از میان باغ و بوستان میگذرم.
هوش مصنوعی: عقل هم با تعجب به خود میگوید که من اینجا هستم و در عین حال، روح و زندگی واقعیام در جایی دیگر قرار دارد و به آنجا میروم.
هوش مصنوعی: دست نامرئی من را به چالش میکشد و من در جستجوی آن دست و چالش میروم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در زندگی، شخصی که ناپیداست و در پس پردهها قرار دارد، بر اعمال و سرنوشت من تأثیر میگذارد. به نوعی از وجود یک نیروی ناشناس صحبت میکند که در زمینههای مختلف زندگی ما حضور دارد، در حالی که خود ما در حال حرکت و تغییر هستیم.
هوش مصنوعی: این دست، همان دستی است که در آغاز مرا گرد آورد و حالا در حالی که پراکنده و نگران هستم، به سمت جلو میروم.
هوش مصنوعی: وقتی به این دست زیبا نگاه میکنم، متوجه میشوم که چقدر شگفتانگیز است و این موضوع باعث حیرتم شده است. به سوی آن میروم و درگیر تفکراتم هستم.
هوش مصنوعی: من مانند یک قطره از دریای عمان هستم و به آرامی و به تدریج به سمت عمان حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: من مانند جویباری هستم که از چشمه معانی میگذرد و به سمت همان چشمه بازمیگردم.
هوش مصنوعی: من مانند دانهای کوچک از خورشید کیوان، به آرامی و به تدریج به سمت کیوان حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: این حرف هیچ وقت تمام نخواهد شد، اما من برای این موضوع به انتها میرسم و میخواهم بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر کجا شهری است قطاع من است
گر بایران گر بتوران میروم
صدهزاران ترک دارم در ضمیر
هرکجا خواهم چو سلطان میروم
هر کجا شهریست اقطاع من است
گه به ایران گه به شروان می روم
صد هزاران ترک دارم در ضمیر
هر کجا خواهم چو سلطان می روم
من ز بهر دادن جان میروم
سوی مهمانگاه جانان میروم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.