هم بهدرد این درد را درمان کنم
هم بهصبر این کار را آسان کنم
یا برآرم پای جان زین آب و گِل
یا دل و جان وقف دلداران کنم
داغ پروانه ستم از شمع الست
خدمت شمع همان سلطان کنم
عشق مهمان شد برِ این سوخته
یک دلی دارم پِیاش قربان کنم
نفْس اگر چون گربه گوید که میاو
گربهوارش من در این انبان کنم
از ملولی هر کی گردانَد سری
درکِشم در چرخش و گَردان کنم
آن ملولی دنبل بیعشقی است
جان او را عاشق ایشان کنم
عاشقی چهبود کمال تشنگی
پس بیان چشمهٔ حیوان کنم
من نگویم شرح او خامش کنم
آنچه اندر شرح ناید آن کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار درباره عشق و احساسات عمیق انسانی هستند. شاعر در تلاش است تا درد و رنج را درمان کند و با صبر به مشکلات زندگی غلبه کند. او ابراز میکند که یا از دنیا دست میکشد یا جان و دلش را فدای عشق میکند. عشق را به عنوان مهمانی میبیند که در دل سوختهاش نشسته و آماده قربانی کردن خود برای آن است. شاعر همچنین در مورد افراد ملول و بیعشق صحبت میکند و سعی دارد آنها را به سمت عشق و خوشحالی راهنمایی کند. در نهایت، او اشاره میکند که عشق و تجربه آن کنش عمیقی است که نمیتوان به سادگی بیانش کرد و باید آن را در عمل به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: من هم میتوانم دردی را که دارم درمان کنم و هم با صبوری میتوانم این وضعیت را برای خودم آسانتر کنم.
هوش مصنوعی: من یا از این زندگی ناسازگار دور میشوم، یا تمام وجودم را برای عاشقان وقف میکنم.
هوش مصنوعی: بغض و خفقان پروانه از ستم شمع را بر دوش میکشم و اکنون میخواهم خدمت شمع، که همان منبع نور و حکومت است، بکنم.
هوش مصنوعی: عشق به این دل آسیبدیده آمده است و من برای او آمادهام که جانم را فدای او کنم.
هوش مصنوعی: اگر نفس مانند گربه نعره بزند و بگوید میاو، من او را در این کیسه مانند گربهای دیگر قرار میدهم.
هوش مصنوعی: اگر کسی از من خسته باشد، من سرش را در دو دور به چرخش درمیآورم و او را سرگرم میکنم.
هوش مصنوعی: آن کسی که به عشق ورزیدن بیعلاقه است، روحش مانند بیمار و رنجور است. من میخواهم جان او را به محبت و عشق نسبت به ایشان زنده کنم.
هوش مصنوعی: عاشقی یعنی چه؟ آیا جز این است که با شدت و حدت خواستهها و نیازهایی که داریم، خودمان را در حس تشنگی بیپایانی غرق کنیم؟ پس بیایید از چشمه سیرابکننده جان صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: من سخن را توضیح نمیدهم و سکوت میکنم. آنچه را که نمیتوان به وضوح بیان کرد، خودم به آن عمل میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فخر دین یک التماسست از توام
روزها شد تا همی پنهان کنم
خرده اکنون در میان خواهم نهاد
بر تو و بر خویشتن آسان کنم
کبشکی داری اگر بخشی به من
[...]
شیخ گفتش هرچه گویی آن کنم
وآنچه فرمایی به جان فرمان کنم
خواستم تا دین ز شه پنهان کنم
آنک دین اوست ظاهر آن کنم
پیش رویش جان و دل قربان کنم
هرچه فرماید نگارم آن کنم
گر بگوید ترک جان کن در غمم
هجر جان در پیش دل آسان کنم
هر شب اندر بستر غمخوارگی
[...]
جذبه ای،تا یک زمان طیران کنم
در هوای لامکان جولان کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.