گنجور

 
مولانا

هم به‌درد این درد را درمان کنم

هم به‌صبر این کار را آسان کنم

یا برآرم پای جان زین آب و گِل

یا دل و جان وقف دلداران کنم

داغ پروانه ستم از شمع الست

خدمت شمع همان سلطان کنم

عشق مهمان شد برِ این سوخته

یک دلی دارم پِی‌اش قربان کنم

نفْس اگر چون گربه گوید که میاو

گربه‌وارش من در این انبان کنم

از ملولی هر کی گردانَد سری

درکِشم در چرخش و گَردان کنم

آن ملولی دنبل بی‌عشقی است

جان او را عاشق ایشان کنم

عاشقی چه‌بود کمال تشنگی

پس بیان چشمهٔ حیوان کنم

من نگویم شرح او خامش کنم

آنچه اندر شرح ناید آن کنم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

فخر دین یک التماسست از توام

روزها شد تا همی پنهان کنم

خرده اکنون در میان خواهم نهاد

بر تو و بر خویشتن آسان کنم

کبشکی داری اگر بخشی به من

[...]

عطار

شیخ گفتش هرچه گویی آن کنم

وآنچه فرمایی به جان فرمان کنم

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
جهان ملک خاتون

پیش رویش جان و دل قربان کنم

هرچه فرماید نگارم آن کنم

گر بگوید ترک جان کن در غمم

هجر جان در پیش دل آسان کنم

هر شب اندر بستر غمخوارگی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
قاسم انوار

جذبه ای،تا یک زمان طیران کنم

در هوای لامکان جولان کنم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه