خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم
پخته و خام تو را گر نپذیرم خامم
عاشق هدیه نیم عاشق آن دست توام
سنقر دانه نیم ایبک بند دامم
از تغار تو اگر خون رسدم همچو سگان
گر من آن را قدح خاص ندانم عامم
غنچه و خار تو را دایه شوم همچو زمین
تا سمعنا و اطعنا کنی ای جان نامم
ملخ حکم تو تا مزرعهام را بچرید
گر نگردم تلف تو علف ایامم
ساقی صبر بیا رطل گرانم درده
تا چو ریگش به یکی بار فروآشامم
گوییم شپشپی و چون پشه بیآرامی
چون دلارام نیابم به چه چیز آرامم
همچو دزدان ز عسس من همه شب در بیمم
همچو خورشیدپرستان به سحر بر بامم
مهر غیر تو بود در دل من مهر ضلال
شکر غیر تو بود در سر من سرسامم
به زبان گر نکنم یاد شکرخانه تو
کام و ناکام بود لذت آن در کامم
خبر رشک تو می آرد اشک تر من
نه به تقلید بل از دیده دهد پیغامم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وابستگی عمیق به معشوق است. شاعر بیان میکند که حتی اگر معشوق زهر نیز در جامش بریزد، از آن نوشیده و عاشق او باقی میماند. او به شدت به معشوق وابسته است و حتی به خون او هم به عنوان یک هدیه نگاه میکند. شاعر احساس میکند که حتی در برابر سختیها، همچون دایۀ گل و خار معشوق خواهد بود و هرگونه رنجی را تحمل میکند. در این شعر، او همچنین از صبر و تحمل خود در عشق سخن میگوید و چالشهایی که از طرف دیگران یا شرایط پیرامونش با آن مواجه است را توصیف میکند. در نهایت، شاعر با احساساتی سرشار از شوق و غم به عشق خود اشاره میکند و ابراز میدارد که این عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر تو زهر را در جام من بریزی، من خوشحالم و مینوشم، و اگر نتوانم تو را بپذیرم، دانشی نیست و نادان هستم.
هوش مصنوعی: من عاشق تو نیستم، اما به دستان تو علاقه دارم. من مانند سنقر، دانهای هستم که به دام افتادهام.
هوش مصنوعی: اگر از ظرف تو خون هم بریزد، من چون سگها به آن اهمیت نمیدهم؛ چرا که اگر آن را خاص ندانم، برای من هم به طور عامیانه است.
هوش مصنوعی: من مانند زمین، میخواهم برای تو پرورشدهندهای باشم، تا برایت به دلخواه و با محبت شنونده و مطیع باشم، ای جانِ نامم.
هوش مصنوعی: اگر ملخها به مزرعهام بیایند و آن را بخرند، تنها در صورتی که من به فنا نروم، درختان زندگیام را نیز خواهند خورد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، صبر و شکیبایی را کنار بگذار و به من مقدار زیادی از شراب بده تا بتوانم مانند شن، یکباره آن را نوش جان کنم.
هوش مصنوعی: میگویم که مثل پشهای بیوقفه در حرکت هستم و در حالی که آرامش ندارم، نمیتوانم به چیزی دست یابم که مرا آرام کند.
هوش مصنوعی: مثل دزدان که از نگهبانان در هراس هستند، من تمام شب در ترس به سر میبرم، مانند کسانی که به خورشید ایمان دارند و صبح زود بر بام میروند.
هوش مصنوعی: عشق و محبت من نسبت به دیگران بیاساس و بیارزش است، و تمام شکر و سپاس من از غیر تو در ذهنم به سر میبرد و در حالتی گیج و سردرگم به سر میبرم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به زبان بیاورم که چقدر شیرینی و زیبایی تو را میستایم، زندگیام پر از لذت و نازکدلی خواهد بود و آن لذت در دل من خواهد ماند.
هوش مصنوعی: خبر عشق تو باعث میشود که اشکم بریزد، نه به خاطر تقلید از دیگران، بلکه این اشک از چشمانم پیام عشق من را منتقل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کامم از دوست نشد حاصل و دشمن کامم
کام و ناکامدوا صبر بود، ناکامم
ببر این خرقهٔ من بر در میخانه بسوز
تا سپندی شود این جامه برای جامم
حجرالاسود خال تو مگر بوسه دهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.