چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا
ز مقربان حضرت بشدم غریب و تنها
به میان حبس ناگه قمری مرا قرین شد
که فکند در دماغم هوسش هزار سودا
همه کس خلاص جوید ز بلا و حبس من نی
چه روم چه روی آرم به برون و یار این جا
که به غیر کنج زندان نرسم به خلوت او
که نشد به غیر آتش دل انگبین مصفا
نظری به سوی خویشان نظری برو پریشان
نظری بدان تمنا نظری بدین تماشا
چو بود حریف یوسف نرمد کسی چو دارد
به میان حبس بستان و که خاصه یوسف ما
بدود به چشم و دیده سوی حبس هر کی او را
ز چنین شکرستانی برسد چنین تقاضا
من از اختران شنیدم که کسی اگر بیابد
اثری ز نور آن مه خبری کنید ما را
چو بدین گهر رسیدی رسدت که از کرامت
بنهی قدم چو موسی گذری ز هفت دریا
خبرش ز رشک جانها نرسد به ماه و اختر
که چو ماه او برآید بگدازد آسمانها
خجلم ز وصف رویش به خدا دهان ببندم
چه برد ز آب دریا و ز بحر مشک سقا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و دلتنگیهای نگرانی در زندان میپردازد. شاعر از تنهایی و غریب بودن خود در زندان سخن میگوید و به هوس و آرزوهایش اشاره میکند. او در این شرایط به یاد معشوقش میافتد و احساساتش نسبت به او را توصیف میکند، همچنین به زیبایی و نور حضوری که از آن معشوق احساس میکند، اشاره میکند. شاعر در نهایت ابراز میکند که پرداختن به وصف زیبایی معشوقش برایش دشوار است و این احساسات او را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهد.
آنزمان که تن، مرا از مقربان حضرت جدا کرد و به زندان پایینکشید
در زندان به ناگاه مهی یار من شد که هوس او هزار آرزو در دلم افکند
همه طالب آزادی از بلا و زندان هستند اما من چطور میتوانم یار را بگذارم و بیرون بروم؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به غیر از گوشه زندان به تنهایی آن را ببینم، چون غیر از آتش دل، چیزی دیگر برایم به شیرینی شهد نیست.
هوش مصنوعی: به خویشان نگاهی بینداز و به حال پریشان آنها توجه کن، همچنین آرزو کن که به این تماشا تو هم نگاهی بیندازی.
هوش مصنوعی: وقتی رقیب یوسف نرم و لطیف است، کسی که در میان حبس گرفتار شده و در عین حال یوسف خاص و ویژه ماست.
هوش مصنوعی: از نظر هر کسی که به این خوشی و شیرینی رنج میبرد، درخواست چنین چیزی در حقیقت، گریز از بیخبری و نگاه به زیباییهای زندگی است.
هوش مصنوعی: من از ستارهها شنیدم که اگر کسی نشانی از نور آن مه پیدا کند، حتماً ما را خبر کند.
هوش مصنوعی: زمانی که به این گوهر رسیدی، به تو اجازه میدهند که با کرامت و بزرگواری مانند موسی قدم برداری و از هفت دریا عبور کنی.
هوش مصنوعی: وقتی او به وجود میآید، آنچنان زیبا و درخشان است که هیچ ستاره و ماهی نمیتواند با او رقابت کند. زیبایی و تاثیر او آنقدر زیاد است که آسمانها چون در برابرش میایستند، گرم میشوند و میسوزند.
از وصف رویش ناتوان و خجلم؛ یک مَشک چقدر میتواند آب از دریا بردارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
بستان ز من شرابی که قیامت است حقا
چه تفرج و تماشا که رسد ز جام اول
دومش نعوذبالله چه کنم صفت سوم را
غم و مصلحت نمانَد همه را فرو دَرانَد
[...]
بهوای روی جانان دل و جان ماست شیدا
ز خیال زلف مشکین بسرم هزار سودا
ز شراب عشق مستم ز خمار عقل رستم
چکنم صلاح و تقوی چو شدم بعشق رسوا
چو ز لوح دل بشستی همه نقوش اغیار
[...]
چه شود اگر نسیمی ز در تو بوی آرد
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را
پی خدمت تو خواهم تن و جان خویشتن را
چو نباشد این سعادت نه من و نه زندگانی
نه شکوفهای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم
همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.