بیا ای آنک بردی تو قرارم
درآ چون تنگ شکر در کنارم
دل سنگین خود را بر دلم نه
نمیبینی که از غم سنگسارم
بیا نزدیک و بر رویم نظر کن
نشانیها نگر کز عشق دارم
بسوزم پرده هفت آسمان را
اگر از سوز دل دودی برآرم
خزان گر باغ و بستان را بسوزد
بخنداند جهان را نوبهارم
جهان گوید که بازآ ای بهاران
که از ظلم خزان صد داغ دارم
بگردان ساقیا جام خزانی
که از عشق بهار اندر خمارم
بده چیزی که پنهان است چون جان
به جان تو مده بیش انتظارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت از محبوب پرداخته و ابراز احساسات شاعر را نسبت به او بیان میکند. شاعر از محبوب میخواهد که نزد او بیاید و به عمق غم و درد دل او نگاهی بیندازد. او از سنگینی دلش شکایت کرده و بیان میکند که از عشق و فراق به شدت رنج میبرد. شاعر آرزومند است که با آمدن محبوب، فضای ناامیدی و سختی بهار و نور امید را به زندگیاش بازگرداند. در نهایت، او از ساقی میخواهد که جامی پر از عشق به او بدهد تا بتواند از حالتی که در آن به شدت منتظر محبوب است خارج شود.
هوش مصنوعی: بیا، ای کسی که آرامشم را دزدیدهای، همانطور که شکر در ظرف تنگ جا دارد، تو هم در کنارم قرار بگیر.
هوش مصنوعی: دل سنگین و پر از غم من را نمیبینی، در حالی که از احساسات تلخ و دردناک، به شدت شکنجهام میدهند.
هوش مصنوعی: نزدیک بیا و به چهرهام نگاه کن، نشانههایی را ببین که از عشق در وجودم است.
هوش مصنوعی: اگر از شدت درد و سوز دل من دودی برآید، پردههای هفت آسمان را هم میسوزانم.
هوش مصنوعی: اگر پاییز باغ و بوستان را بسوزاند، من بهاری هستم که جهان را شاداب میکند.
هوش مصنوعی: جهان از بهاران دعوت میکند که برگردد، زیرا دلش پر از زخمهایی است که ناشی از ظلم و ستم فصل خزانی است که گذشته.
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً جامی از شراب خنک و دلانگیز بده که من به خاطر عشق، در حالتی از غم و اندوه به سر میبرم.
هوش مصنوعی: به من چیزی بده که در دل پنهان است، چون نمیتوانم بیشتر از این صبر کنم و انتظار بکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.