غره وجه سلبت قلب جمیع البشر
ضاء بها اذ ظهرت باطن لیل کدر
انی وجدت امراه اوصفه تملکهم
او قمراء محتجباء تحت حجاب الفکر
داخله خارجه شارقه بارقه
صورتها کالبشر خلقتها من شرر
حین نأت تنقصنی حین دنت ترقصنی
کادسنا برقتها یذهب نور البصر
قامتها عالیه قیمتها غالیه
غمزتها ساحره ریقتها من سکر
هدهدها من سباء اتحفنا من نبً
مندیها اخبرنی غیبنی کالخبر
قلت لروح القدس ما هی قل لی عجباً
قال اما تعرفها تلک لا حدی الکبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک زن میپردازد که دل همه را میبرد. شاعر از نوری که در تاریکی میدرخشد و از جذابیت و حرکات آن زن صحبت میکند. او ذکر میکند که با وجود دوری آن زن، زیبایی و روحیهاش او را مجذوب کرده است. همچنین، شاعر به تاثیر عمیق نگاه و جذابیت او اشاره میکند و از مقام والای او در دلها سخن میگوید. شعر به نوعی به دوگانگی احساسات و تاثیرات شگفتانگیز عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چهرهاش آنچنان زیبا و درخشان است که قلب همهی انسانها را میگیرد؛ وقتی که درخشش آن در تاریکی شب پنهان میشود.
هوش مصنوعی: من زنی را یافتم که او را توصیف کنم، زنی که دل مرا تسخیر کرده و در پشت حجاب اندیشهام پنهان شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت ظاهری افراد اشاره دارد، به گونهای که آراستگی و شکوه چهرهها جلوهای درخشان و ویرانگر ایجاد میکند. به نوعی میتوان گفت که زیبایی آنها به قدری چشمنواز و فرامرزی است که میتواند باعث شگفتی و حتی تحیر دیگران شود.
هوش مصنوعی: به هنگام نزدیک شدن، از من کم میشوی و وقتی که دور میشوی، مرا به رقص درمیآوری. گویی برقی که از تو ساطع میشود، نور چشمانم را میبرد.
هوش مصنوعی: طرز ایستادن او زیباست، قیمتهای او بالاست، نازهای او جادویی است و جاذبهاش آدم را سرمست میکند.
هوش مصنوعی: هدهدها از سرزمین سبا به ما هدیهای آوردند و از آنچه بیخبر بودیم، ما را آگاه کردند.
هوش مصنوعی: گفتم به روح القدس که چیست؟ گفت: «تو را چه میشود؟ آیا آن را نمیشناسی؟ این نشانهای از بزرگترینهاست.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در قدح مشکبوی باده بیار ای غلام
وز لب یاقوت رنگ بوسه بده ای پسر
گلبن اندیشه را بُن ِبکَن و سر بزن
تات به باغ نشاط تازهگل آید به بر
آن چو لب لعل دوست ابینا وین چو سر زلف یار
[...]
اسب قناعت بتاز پیش سپاه قدر
عدل خداوند را ساز ز فضلش سپر
پرده مستان نواخت زخمه باد سحر
باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در
دایره بزم را نقطه چو از خال تست
ساغر تا خط بیار سر ز خط ما مبر
مردمیی کن به شرط از پی ما پیش از آنک
[...]
چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر
چونک ببردی دلی باز مرانش ز در
چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما
زلفت اگر سر کشد عشوه هندو مخر
عشق بود گلستان پرورش از وی ستان
[...]
ای دل اگر عاشقی از سرجان درگذر
تیغ غمِ عشق بین قصّه مخوان الحذر
بوی سلامت مبر در صفِ عشّاق از آنک
سینۀ عاشق بود تیرِ بلا را سپر
بی سر و پا شو چو گوی در خمِ چوگانِ عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.