گنجور

 
مولانا

ای سخت گرفته جادوی را

شیری بنموده آهوی را

از سحر تو احولست دیده

در دیده نهاده‌ای دوی را

بنموده‌ای از ترنج آلو

کی یافت ترنج آلوی را

سحر تو نمود بره را گرگ

بنموده ز گندمی جوی را

منشور بقا نموده سحرت

طومار خیال منطوی را

پر باد هدایتست ریشش

از سحر تو جاهل غوی را

سوفسطاییم کرد سحرت

ای ترک نموده هندوی را

چون پشه نموده وقت پیکار

پیلان تهمتن قوی را

تا جنگ کنند و راست آرند

تقدیر و قضای مستوی را

سوفسطایی مشو خمش کن

بگشای زبان معنوی را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم