بکش بکش که چه خوش میکشی بیار بیار
هزیمتان ره عشق را قطار قطار
کنار بازگشادست عشق از مستی
رسید دلشدگان را گه کنار کنار
ز دست خویش از آن ساغری که میدانی
اگر چه نیک خرابم بیا بیار بیار
قرار دولت او خواه و از قرار مپرس
که نیست از رخ او در دلم قرار قرار
نگار کردن چون اشک بر رخ عاشق
حلاوتیست در آن رو که زد نگار نگار
ایا کسی که درافتادهای به چنگالش
ز چنگ دوست رهیدن طمع مدار مدار
تو خون بدی وز عشقش چو شیر جوشیدی
چو شیر خون نشود تو از این گذار گذار
برو به باده مخدوم شمس دین آمیز
که نیست باده تبریز را خمار خمار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و حالتی از مستی و دیوانگی عاشقانه میپردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قوی و بیپایان صحبت میکند که هر کسی را درگیر میکند. او به زیبایی معشوق، اشکها و حسرتهای عاشق اشاره میکند و به چالشهای عشق و تلاش برای فرار از چنگال آن میپردازد. در نهایت، شاعر به نوشیدن بادهای که روح را سرشار میکند و شادی میآورد، اشاره دارد و به این نکته تأکید میکند که عشق و مستی به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: بکش و ادامه بده، زیرا که این کار برایت لذتبخش است. بیا و به عشق خود بپرداز و قدم به قدم در این راه پیش برو.
هوش مصنوعی: عشق در کنار ما به روی خود باز است و دلهای شیدا و شیداها را به آرامش میرساند.
هوش مصنوعی: از دست خودم، از آن مینوشی که میدانی، هر چند که حال من خراب است، لطفاً بیا و آن را بیاور.
هوش مصنوعی: آرامش زندگی من به خاطر وجود اوست، اما از او نپرس که چرا آرامش ندارم، چون تنها نگاه اوست که در دل من آرامش نمیآورد.
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت اشکهای عاشقانه بر چهره کسی که معشوقهاش را میبیند، لحظهای دلانگیز است که در آن عشق و زیبایی به هم آمیخته شدهاند. این احساسات عمیق به وضوح نمایانگر عشقی خالص و آسیبپذیر است.
هوش مصنوعی: آیا کسی که به چنگال یک دشمن افتاده، میتواند به امید رهایی از دست او به دوستش تکیه کند؟ چنین امیدی نباید داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو از عشق او خون بدهی و مانند شیر به جوش بیایی، نمیتوانی مانند شیر خونین شوی؛ بنابراین باید از این وضعیت عبور کنی.
هوش مصنوعی: به میخانه برو و از شراب گرانقدر شمس دین نوش کن، زیرا شراب تبریز حالتی مستی مانند ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.