گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور

وز برای جان خود که می‌دهی وانگه به زور

می‌ستانی از خسان تا وادهی ده چارده

در هوای شاهدی و لقمه‌ای ای بی‌حضور

آن سبدکش می‌کشد آن لقمه‌ها را تون به تون

می‌دواند مرده کش مر شاهدت را گور گور

لقمه‌ات مردار آمد شاهدت هم مرده‌ای

در میان این دو مرده چون نمی‌باشی نَفور ؟

چشم آخُر را ببند و چشم آخِر برگشا

آخر هر چیز بنگر تا بگیرد چشم نور

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۰۷۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قطران تبریزی

دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور

دوستانش را بود گرد سرای از سور سور

وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی

گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور

فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب

[...]

مسعود سعد سلمان

پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور

باده چون شمس کن در جام های چون بلور

زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور

زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور

عبدالقادر گیلانی

دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور

ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور

اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا

ازجگرهای کباب عاشقان باشد بخور

آن که از خواب خوشت بیدار می سازد منم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور

رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور

تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم

چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور

هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا

[...]

امیرخسرو دهلوی

گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ستور

زیر عیسی خر نگر، زیر خزان یکران تور

وز حروفی نام رخش و داردت هر جا، چه سود؟

در عرب وی را کمیت است اسم و در تاتار بور

نیک و بد در آدمی پنهان نمی ماند، چنانک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه