بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور
وز برای جان خود که میدهی وانگه به زور
میستانی از خسان تا وادهی ده چارده
در هوای شاهدی و لقمهای ای بیحضور
آن سبدکش میکشد آن لقمهها را تون به تون
میدواند مرده کش مر شاهدت را گور گور
لقمهات مردار آمد شاهدت هم مردهای
در میان این دو مرده چون نمیباشی نَفور ؟
چشم آخُر را ببند و چشم آخِر برگشا
آخر هر چیز بنگر تا بگیرد چشم نور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مضمون عشق و اشتیاق اشاره میکند و میگوید که انسان جان خود را به خاطر لذت و شهوت میدهد، همچون حیوان. او به این نکته میپردازد که انسان باید برای جان خود ارزش قائل شود. همچنین poetic imagery (تصویرسازی شاعرانه) از لقمهها و مردهها به کار میبرد تا نشان دهد که تعلق به دنیا و لذایذ آن، انسان را به ورطهی نابودی میکشاند. در نهایت، شاعر اشاره میکند که انسان باید با بستن چشمها به حقیقت و نور درونی برسد و متوجه ارزش عمیقتری در زندگی شود.
هوش مصنوعی: تو برای رسیدن به لذتهای زودگذر، جان خود را به راحتی عرضه میکنی، مانند یک حیوان. اما در عوض برای حفظ جان خود، مجبور به تحمل سختیها و فشارها هستی.
هوش مصنوعی: تو از مردم نادان چیزهایی میگیری تا اینکه به یکی دیگر از چیزهای دلخواه برسی، در حالی که در فضایی از زیبایی و لذتی محدودی به سر میبری و از حضور گستردهای بیبهرهای.
هوش مصنوعی: آن سبدکش لقمهها را یکی یکی به جلو میبرد و به این ترتیب آن مرده را که تو شاهدش هستی، به گور میبرد.
نَفور یعنی رمنده و گریزان
هوش مصنوعی: چشم ظاهر را ببند و به درون خود نگاه کن. با دیدی عمیق به حقیقتها بنگر، تا قدرت درک زیبایی و نور را پیدا کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور
دوستانش را بود گرد سرای از سور سور
وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی
گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور
فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب
[...]
پرستاره ست از شکوفه باغ برخیز ای چو حور
باده چون شمس کن در جام های چون بلور
زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور
زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور
دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور
ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور
اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار خدا
ازجگرهای کباب عاشقان باشد بخور
آن که از خواب خوشت بیدار می سازد منم
[...]
الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور
رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور
تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم
چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور
هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا
[...]
گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ستور
زیر عیسی خر نگر، زیر خزان یکران تور
وز حروفی نام رخش و داردت هر جا، چه سود؟
در عرب وی را کمیت است اسم و در تاتار بور
نیک و بد در آدمی پنهان نمی ماند، چنانک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.