ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور
زان جمال و زان کمال و فر و سیما دور دور
گرچه پیر کهنهای در حکمت و ذوق و صفا
از شراب صاف ما هستی تو پیرا دور دور
چونک بینایان نمیبینند رنگ جام را
عقل خود داند که باشد جان اعمی دور دور
چون صریح و رمز قاضی مینداند جان او
دور باشد از دل او رمز و ایما دور دور
تا نبرد تیغ شمس الحق زنار تو را
جان تو باشد از آن لطف و چلیپا دور دور
تا ز خوبی بتان خالی نگردد جان تو
باشی از رخسار آن دلدار زیبا دور دور
گرچه اندر بزم شاهان تو بُدی سَردِه ولیک
چون در این بزم اندرآیی باشی این جا دور دور
تو شنیدی قرب موسی طور سینا نور حق
در حضور خضر بود آن طور سینا دور دور
سقف مینا گرچه بس عالیست پیش چشم تو
لیک پیش رفعتش بد سقف مینا دور دور
ای گران جان یا سبک شو یا برو از بزم ما
یا مکن مانند خود از عیش ما را دور دور
مطرب عشاق بهر من زن این نادر نوا
زانک هست از گوش کر این بانگ سرنا دور دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
سَردِه یعنی سرحلقهی میخواران (فرهنگ رشیدی)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.