لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار
باز اندر پرده میشد همچنین تا هشت بار
ساعتی بیرونیان را میربود از عقل و دل
ساعتی اهل حرم را میببرد از هوش و کار
دفتری از سحر مطلق پیش چشمش باز بود
گردشی از گردش او در دل هر بیقرار
گاه از نوک قلم سوداش نقشی میکشید
گاه از سرنای عشقش عقل مسکین سنگسار
چونک شب شد ز آتش رخسار شمعی برفروخت
تا دو صد پروانه جان را پدید آمد مدار
چون ز شب نیمی بشد مستان همه بیخود شدند
ما بماندیم و شب و شمع و شراب و آن نگار
مای ما هم خفته بود و برده زحمت از میان
مای ما با مای او گشته کنار اندر کنار
چون سحر این مای ما مشتاق آن ما گشته بود
ما درآمد سایه وار و شد برون آن مای یار
شمس تبریزی برفت اما شعاع روی او
هر طرف نوری دهد آن را که هستش اختیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن به توصیف یک تجربه عمیق و عرفانی پرداخته شده است. شاعر اشاره میکند که شهریار (شخصیتی نمادین) لحظاتی از حالت ظاهری به حالت باطنی و معنوی سفر میکند. او در لحظات مختلف توجهش به بیرونیان و اهل حرم معطوف میشود و در نهایت در حالتی از مستی و عشق غرق میشود. شب و شمع به عنوان نمادهای روشنی و تاریکی وجود دارند و پروانهها که به دور شمع میچرخند نمادی از جانهای عاشق هستند. در پایان، با رفتن شمس تبریزی، شعاع وجود او باقی میماند و در زندگی دیگران نوری میافشاند. این متن به توصیف عشق عرفانی و جستجوی حقیقت میپردازد.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که شهریار از پرده بیرون میآمد، دوباره به پرده برمیگشت و این روند تا هشت بار تکرار میشد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، کسانی که از دنیای بیرون هستند، عقل و دل آدمی را به خود مشغول میکنند، و گاهی نیز افرادی که در دایره نزدیکان و اهل عشق هستند، تمام تمرکز و فهم او را میگیرند و او را از حال خود دور میکنند.
هوش مصنوعی: کتابی از سحر و زیبایی مطلق در پیشروی او گشوده شده بود، و در نتیجهی حرکت او، دل هر کسی که ناآرام بود، به تپش درمیآمد.
هوش مصنوعی: گاهی با نوک قلم خود تصاویری خلق میکرد و گاهی با نغمههای عشقش، عقل ضعیف را مورد قضاوت قرار میداد.
هوش مصنوعی: زمانی که شب فرا رسید، آتش چهره شمعی روشن شد و این نور باعث شد که دو صد پروانه جان خود را آشکار کنند و به دور آن دور بزنند.
هوش مصنوعی: وقتی نیمه شب گذشت، بقیه مستان همه بیخود و مست شدند و ما تنها ماندیم با شب، شمع، شراب و آن معشوقه.
هوش مصنوعی: ما هم در خواب بودیم و بیخبر از زحمتهایمان، اکنون ما با او به دور از هم گرد هم آمدهایم.
هوش مصنوعی: وقتی صبح شد، آنچه که از ما بود به شدت به آنچه که مال ما بود علاقمند شده بود. ما به آرامی وارد شدیم و آنچه که محبوب ما بود از ما جدا شد.
هوش مصنوعی: شمس تبریزی رفت، اما پرتو چهرهاش هنوز در هر سو نوری میتاباند. این نور به آن کسی میرسد که اختیار و اراده دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.