در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر
گر سماع منکران اندر نگیرد گو مگیر
قسمت حقست قومی در میان آفتاب
پای کوبانند و قومی در میان زمهریر
قسمت حقست قومی در میان آب شور
تلخ و غمگینند و قومی در میان شهد و شیر
نوبت الفقر فخری تا قیامت میزنند
تو که داری میخور و میده شب و روز ای فقیر
فقر را در نور یزدان جو مجو اندر پلاس
هر برهنه مرد بودی مرد بودی نیز سیر
بانگ مرغان میرسد برمیفشانی پر و بال
لیک اگر خواهی بپری پای را برکش ز قیر
عقل تو دربند جان و طبع تو دربند نان
مغزها اندر خمار و دستها اندر خمیر
عارفا گر کاهلی آمد قران کاهلان
جاء نصرالله آمد ابشروا جاء البشیر
گرمی خود را دگر جا خرج کردی ای جوان
هر کی آن جا گرم باشد این طرف باشد زحیر
گرمیی با سردیی و سردیی با گرمیی
چونک آن جا گرم بودی سردی این جا ناگزیر
لیک نومیدی رها کن گرمی حق بیحدست
پیش این خورشید گرمی ذرهای باشد سعیر
همچو مغناطیس میکش طالبان را بیزبان
بس بوَد بسیار گفتی ای نذیر بینظیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال عاشقان و معاندان میپردازد و تفاوتهایشان را در زندگی و احوال روحی بررسی میکند. عاشقان در میان نور و شادی زندگی میکنند و با پایکوبی به سمت حقیقت و عشق میروند، در حالی که معاندان در تاریکی و سردی گیر افتادهاند. فقر به عنوان یک نعمت نیز معرفی میشود و به فقرا توصیه میشود که نباید از روح غنی خداوند غافل شوند. در نهایت، شاعر به اهمیت حرارت و گرمی عشق و امید اشاره میکند و میگوید که نباید به ناامیدی تکیه کرد، زیرا گرمی حق بیپایان است و تمامی تلاشها در این راستا باید به عمل تبدیل شود.
هوش مصنوعی: در حال و هوای عشق، اگر عشق و شوق به اوج برسد و تو را سرزنده کند، نگران نظرات کسانی که این حالت را نمیفهمند و رد میکنند نباش.
هوش مصنوعی: برخی از افراد در زندگی خود فعالیت و شادی میکنند و زیر نور خورشید سرخوشانه میرقصند، در حالی که گروهی دیگر در شرایط سخت و سرد، با مشکلات و زحمتهای فراوان دست و پنجه نرم میکنند.
هوش مصنوعی: برخی از افراد در شرایط سخت و دشوار زندگی میکنند و از تلخیها و غمها رنج میبرند، در حالی که گروهی دیگر در وضعیتهای خوشایند و شیرین زندگی میکنند و از لذتها بهرهمند هستند.
هوش مصنوعی: فقر به عنوان یک علامت شرافت و افتخار تا ابد بر تو حاکم خواهد بود. تو که روز و شب از نعمتها بهرهمند هستی، نیازی به نگرانی در مورد فقیران نداشته باش.
هوش مصنوعی: فقر را در نور خدا جستجو نکن، زیرا در پلاس و لباس کهن بر کسی که برهنه است، مردانگی نیست. اگر کسی به راستی مرد باشد، باید به معنای واقعی سیر و بینیاز باشد.
هوش مصنوعی: صدای پرندگان به گوش میرسد و بال و پر خود را به نمایش میگذارند، اما اگر میخواهی پرواز کنی، باید پای خود را از قیر دور کنی و آزادانه بلند شوی.
هوش مصنوعی: عقل تو گرفتار جان و طبع تو وابسته به نان است، در حالی که ذهنها در خواب و دستها در خمیر هستند.
هوش مصنوعی: اگر عارفان در بیحوصلگی و سستی به سر ببرند، در آن زمان است که یاری خداوند به سوی آنان میآید. پس باید شاد باشید چرا که مژده آورندهی بشارت در میان شماست.
هوش مصنوعی: اگر جوان، گرمی و نشاط خود را در جایی دیگر صرف کنی، اینجا هم که میخواهی، آن گرما و انرژی وجود ندارد. هر کس در جایی گرم و پر انرژی است، در اینجا نیز باید از آن حرارت و سرزندگی برخوردار باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که اگر جایی گرم باشد، در جایی دیگر به ناچار سردی وجود خواهد داشت. این جمله به نوعی به تضاد میان گرما و سردی اشاره دارد و نشان میدهد که وجود یک حالت (مثل گرما) میتواند به وجود حالت دیگری (مثل سردی) منجر شود.
هوش مصنوعی: اما ناامیدی را کنار بگذار، زیرا گرمای حق بینهایت است. در برابر این خورشید، گرمای یک ذره نیز میتواند شعلهور باشد.
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال علم و دانایی هستند، مانند آهنربا به سوی آن جذب میشوند، حتی بدون اینکه نیاز به صحبت باشد. تو، ای نذیر بینظیر، با وجود صحبتهای زیاد، این حقیقت را خوب فهمیدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.