گنجور

 
مولانا

نوریست میان شعر احمر

از دیده و وهم و روح برتر

خواهی خود را بدو بدوزی

برخیز و حجاب نفس بردر

آن روح لطیف صورتی شد

با ابرو و چشم و رنگ اسمر

بنمود خدای بی چگونه

بر صورت مصطفی پیمبر

آن صورت او فنای صورت

وان نرگس او چو روز محشر

هر گه که به خلق بنگریدی

گشتی ز خدا گشاده صد در

چون صورت مصطفی فنا شد

عالم بگرفت الله اکبر