مولانا
»
مثنوی معنوی
»
دفتر ششم
»
بخش ۳۹ - داستان آن درویش کی آن گیلانی را دعا کرد کی خدا ترا به سلامت به خان و مان باز رساناد
گفت یک روزی به خواجهٔ گیلیی
نان پرستی نر گدا زنبیلیی
چون ستد زو نان بگفت ای مستعان
خوش به خان و مان خود بازش رسان
گفت خان ار آنست که من دیدهام
حق ترا آنجا رساند ای دژم
هر محدث را خسان باذل کنند
حرفش ار عالی بود نازل کنند
زانک قدر مستمع آید نبا
بر قد خواجه برد درزی قبا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، یک گدا با خواجهای ملاقات میکند و از او نان میگیرد. گدا به خواجه میگوید که اگر واقعاً خان اوست، باید او را به منزل خود ببرد. خواجه در جواب میگوید که خان واقعی جایی است که او دیده، و تنها خدا میتواند او را به آنجا برساند. همچنین اشاره میشود که گاه محدثان میانجای بیاهمیت قرار میگیرند و کلام عالی آنان ممکن است در سطح پایین تلقی شود، زیرا اهمیت شنونده در تعیین ارزش سخن بیانگر است.
هوش مصنوعی: روزی شخصی به صاحبمنصبی از گیلان گفت: نانپرست (کسی که فقط به فکر نان و معیشت است)، خوب نیست؛ چراکه عیبی است اگر آدمی چنین باشد.
هوش مصنوعی: وقتی از او نان گرفت، گفت ای یاور، به خانه و زندگیات برگرد.
هوش مصنوعی: اگر خان و فرمانروایی، همان چیزی باشد که من دیدهام، حق تو را به آنجا خواهد رساند، ای غمگین.
هوش مصنوعی: هر سخنگوی جدیدی که بخواهد حرفی بزند، اگرچه کلامش درخشان و با ارزش باشد، ممکن است به گونهای بیاحترامی به او پاسخ دهند و حرفش را نادیده بگیرند. تفسیر این موضوع میتواند بیانگر این باشد که در جامعه گاهی افراد با وجود شایستگی و ارزشمندی، مورد کماعتنایی قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: چون ارزش شنونده به سخن اوست، پس سخن مخصوص به جایگاه و شخصیت فرد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.