بخش ۱۳۶ - حکایت آن درویش کی در هری غلامان آراستهٔ عمید خراسان را دید و بر اسبان تازی و قباهای زربفت و کلاهای مغرق و غیر آن پرسید کی اینها کدام امیرانند و چه شاهانند گفت او را کی اینها امیران نیستند اینها غلامان عمید خراسانند روی به آسمان کرد کی ای خدا غلام پروردن از عمید بیاموز آنجا مستوفی را عمید گویند
آن یکی گستاخ رو اندر هری
چون بدیدی او غلام مهتری
جامهٔ اطلس کمر زرین روان
روی کردی سوی قبلهٔ آسمان
کای خدا زین خواجهٔ صاحب منن
چون نیاموزی تو بنده داشتن
بنده پروردن بیاموز ای خدا
زین رئیس و اختیار شاه ما
بود محتاج و برهنه و بینوا
در زمستان لرز لرزان از هوا
انبساطی کرد آن از خود بری
جراتی بنمود او از لمتری
اعتمادش بر هزاران موهبت
که ندیم حق شد اهل معرفت
گر ندیم شاه گستاخی کند
تو مکن آنک نداری آن سند
حق میان داد و میان به از کمر
گر کسی تاجی دهد او داد سر
تا یکی روزی که شاه آن خواجه را
متهم کرد و ببستش دست و پا
آن غلامان را شکنجه مینمود
که دفینهٔ خواجه بنمایید زود
سر او با من بگویید ای خسان
ورنه برم از شما حلق و لسان
مدت یک ماهشان تعذیب کرد
روز و شب اشکنجه و افشار و درد
پاره پاره کردشان و یک غلام
راز خواجه وا نگفت از اهتمام
گفتش اندر خواب هاتف کای کیا
بنده بودن هم بیاموز و بیا
ای دریده پوستین یوسفان
گر بدرد گرگت آن از خویش دان
زانک میبافی همهساله بپوش
زانک میکاری همه ساله بنوش
فعل تست این غصههای دم به دم
این بود معنی قد جف القلم
که نگردد سنت ما از رشد
نیک را نیکی بود بد راست بد
کار کن هین که سلیمان زنده است
تا تو دیوی تیغ او برنده است
چون فرشته گشته از تیغ آمنیست
از سلیمان هیچ او را خوف نیست
حکم او بر دیو باشد نه ملک
رنج در خاکست نه فوق فلک
ترک کن این جبر را که بس تهیست
تا بدانی سر سر جبر چیست
ترک کن این جبر جمع منبلان
تا خبر یابی از آن جبر چو جان
ترک معشوقی کن و کن عاشقی
ای گمان برده که خوب و فایقی
ای که در معنی ز شب خامشتری
گفت خود را چند جویی مشتری
سر بجنبانند پیشت بهر تو
رفت در سودای ایشان دهر تو
تو مرا گویی حسد اندر مپیچ
چه حسد آرد کسی از فوت هیچ
هست تعلیم خسان ای چشمشوخ
همچو نقش خرد کردن بر کلوخ
خویش را تعلیم کن عشق و نظر
که آن بود چون نقش فی جرم الحجر
نفس تو با تست شاگرد وفا
غیر فانی شد کجا جویی کجا
تا کنی مر غیر را حبر و سنی
خویش را بدخو و خالی میکنی
متصل چون شد دلت با آن عدن
هین بگو مهراس از خالی شدن
امر قل زین آمدش کای راستین
کم نخواهد شد بگو دریاست این
انصتوا یعنی که آبت را بلاغ
هین تلف کم کن که لبخشکست باغ
این سخن پایان ندارد ای پدر
این سخن را ترک کن پایان نگر
غیرتم آید که پیشت بیستند
بر تو میخندند عاشق نیستند
عاشقانت در پس پردهٔ کرم
بهر تو نعرهزنان بین دم بدم
عاشق آن عاشقان غیب باش
عاشقان پنج روزه کم تراش
که بخوردندت ز خدعه و جذبهای
سالها زیشان ندیدی حبهای
چند هنگامه نهی بر راه عام
گام خستی بر نیامد هیچ کام
وقت صحت جمله یارند و حریف
وقت درد و غم به جز حق کو الیف
وقت درد چشم و دندان هیچ کس
دست تو گیرد به جز فریاد رس
پس همان درد و مرض را یاد دار
چون ایاز از پوستین کن اعتبار
پوستین آن حالت درد توست
که گرفتست آن ایاز آن را به دست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن داستانی از دیوان شمس تبریزی است که به وضوح به بحثهایی درباره بندگی و توکل به خدا میپردازد. در این داستان، شخصی به نام ایاز، غلامی از یک خواجه قدرتمند است که در زمانهای مختلف به آزمایشهای سخت دچار میشود. او حتی در برابر شکنجهها و دردها از راز خواجه محافظت میکند.
در نهایت، شخصیت داستان به یاد میآورد که باید درس بندگی و عشق را بیاموزد و درک کند که نیاز به توکل بر خدا دارد. او یادآوری میکند که در سختیها هیچکس جز خدا شفیع انسان نیست و باید بر آنچه که حقیقت دارد تمرکز کند.
این متن به ما یادآوری میکند که در برابر ظلم و قدرتهای ظالمانه باید صبور باشیم و از بندگی خدا درس بگیریم، زیرا در نهایت، عشق و توکل به او فراتر از هر درد و رنجی است.
هوش مصنوعی: وقتی آن فرد بیپروا را در حریر دیدی، فهمیدی که او زیر دست یک بزرگ است.
هوش مصنوعی: پوششی از ابریشم با کمربندی زرین به تن کردهای و رو به سوی آسمان ایستادی.
هوش مصنوعی: ای خدا، چرا به این آقای بزرگ که صاحب من است، نمیآموزی که چگونه باید بنده خوبی داشته باشد؟
هوش مصنوعی: ای خدا، به من بیاموز که بندگی و پرستش تو را به خوبی انجام دهم، تا دیگران نیز از قدرت و اختیار ما بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: در زمستان، شخصی در وضعیت ناگواری به سر میبرد، بدون لباس و نیازمند، در اثر سرما میلرزد و احساس بیپناهی میکند.
هوش مصنوعی: او با روحی آزاد و بدون ترس، جرأت خود را نشان داد و به دیگران اثبات کرد که میتواند از تمام محدودیتها فراتر برود.
هوش مصنوعی: او به هزاران نعمت و بخشش تکیه کرده است که به واسطه آن، دوستان حق و اهل دانش و معرفت شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر شاه بیادبی کند، تو هم پاسخ نده، زیرا تو آن قدرت و مدرک را نداری.
هوش مصنوعی: اگر کسی حق و عدالت را رعایت کند، در برابر او سرمایه و اعتبار بیشتری خواهد بود و هیچ چیز به اندازه رعایت حق و عدل ارزشمند نیست.
هوش مصنوعی: روزی فرا میرسد که شاه آن مرد بزرگ را متهم کرده و او را به بند میکشد.
هوش مصنوعی: آن غلامان را زیر فشار قرار میداد که هر چه زودتر گنج مخفی آقا را نشان دهند.
هوش مصنوعی: ای دوستان بیخبر، سرِ او را با من در میان بگذارید، وگرنه از شما دور میشوم و زبانم را نیز از شما قطع میکنم.
هوش مصنوعی: مدت یک ماه آنها را با سختی و آزار و اذیت روز و شب تحت فشار قرار دادند و رنج و درد زیادی به آنها تحمیل کردند.
هوش مصنوعی: غلام به دلیل توجه و اهمیت فراوانی که به خواجه داشت، راز او را افشا نکرد و به خاطر این وفاداری، دلیلی برای نجات خود از خطر و درد و رنج پیدا کرد.
هوش مصنوعی: در خواب، صدایی به او گفت: ای بزرگ! هم یاد بگیر که چگونه بنده خوبی باشی و هم به دیگران آموزش ده.
هوش مصنوعی: ای کسی که لباس یوسف را دریدهای، اگر گرگ به تو آسیب بزند، باید بدانی که خودت مسئول این وضعیت هستی.
هوش مصنوعی: هر سال از می بافتهشده باید بپوشی و هر سال از می کاشتهشده باید بنوشی.
هوش مصنوعی: این غم و اندوهی که هر لحظه با آن مواجه هستی، نتیجهی این است که قلم دیگر از نوشتن بازمانده و دیگر نمیتواند چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: تنها راه رسیدن به نیکی و خوبی، پیروی از سنتها و اصول درست است و هر چیزی که با این اصول همخوانی نداشته باشد، نیک محسوب نمیشود.
هوش مصنوعی: کوشش کن و زحمت بکش، چرا که سلیمان هنوز زنده است و به همین دلیل قدرت و سلطهاش همچنان برقرار است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او مانند فرشتهای شده و تحت حفاظت است، از هیچ چیز نمیترسد.
هوش مصنوعی: حکم و فرمان او بر دیوان حاکم است و نه بر فرشتگان. او آرامش دل را در خاک پیدا نمیکند و نه در آسمانها.
هوش مصنوعی: ترک کن این فشار و محدودیت که خالی و بیمعناست، تا بفهمی واقعاً چیست که در پس این محدودیتها وجود دارد.
هوش مصنوعی: از دوری و محصور شدن در جمع افراد بیهدف و ناآگاه بپرهیز تا بتوانی از محدودیتها و فشارهایی که بر تو وارد میشود آگاه شوی و حقیقت را بهتر بشناسی.
هوش مصنوعی: ترک کردن محبوبی که داری، و به عشق ورزی بپرداز. این را بدان که خود را برتر و شایستهتر از دیگران تصور نکن.
هوش مصنوعی: ای کسی که در عمق و مفهوم، از شب ساکتتر هستی، چرا خودت را به دنبال مشتری میگردانی؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دیگران به خاطر تو و در پی خواستههای خود، پا به جلو میگذارند و زمان تو را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: تو به من میگویی که حسد نبرم، ولی چرا کسی باید از درگذشتِ هیچکس حسرت بخورد؟
هوش مصنوعی: آموزش افراد نادان مانند تلاش برای حک کردن طرحی بر روی سنگ است؛ نتیجهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: خودت را به عشق و درک عمیق آشنا کن، چرا که این دو مانند نقشی هستند که بر روی سنگ نقش بستهاند.
هوش مصنوعی: نفس تو永ملیست، و زنهای انسانی کجا میتوانی جستجو کنی؟ وفاداری تو به آنها هرگز پایان نمییابد.
هوش مصنوعی: برای اینکه دیگران را به بدی و بدخواهی بکشانی، خودت را از خوبی و فضیلت خالی میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی دلت به آن بهشت متصل شد، نگران نباش که خالی خواهی ماند.
هوش مصنوعی: به او بگو که هیچ چیزی از حقیقت کم نخواهد شد و این حقیقت مانند دریا گسترده و بینهایت است.
هوش مصنوعی: سکوت کنید، یعنی آب خود را به بیهوده هدر ندهید، چرا که لبهایتان به خشکی میگراید و زندگی شما به خطر میافتد.
هوش مصنوعی: این گفتگو هیچ وقت تمام نمیشود، پدر عزیز، بهتر است به این حرفها پایان بدهی و به نتیجهاش فکر کنی.
هوش مصنوعی: غرور و غیرتم اجازه نمیدهد که دیگران به تو نزدیک شوند و به تو بخندند، زیرا آنها واقعا عاشق تو نیستند.
هوش مصنوعی: عاشقانت پشت نقاب محبت برای تو هر لحظه فریاد میزنند.
هوش مصنوعی: به کسانی که در عالم غیب و معنا عشق میورزند، علاقهمند باش و به عشقهایی که زودگذر و سطحیاند، توجهی نکن.
هوش مصنوعی: به خاطر فریب و جاذبهای که داشتند، سالها از آنها چیزی ندیدی و فقط حقارت تو را بلعیدند.
هوش مصنوعی: چند بار در میانهی راه عموم، از راه حق فاصله گرفتی؛ اما نتیجهای برایت به بار نیامده است.
هوش مصنوعی: در زمان های خوب و خوشی، همه اطرافیان و دوستان هستند، اما در زمان درد و غم، جز خداوند، کسی کنار آدم نمیماند.
هوش مصنوعی: در زمانهایی که دچار مشکل و درد میشوید، تنها کسی که میتواند به شما کمک کند، همین صدای یاریرسان است.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که مانند ایاز، درد و رنج خود را به خوبی بشناسی و از آنها بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: حالت دردی که تو دچار آن هستی، مانند پوستینی است که ایاز آن را در دست گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.