گنجور

 
مولانا

همچو فرعونی مرصع کرده ریش

برتر از عیسی پریده از خریش

او هم از نسل شغال ماده زاد

در خم مالی و جاهی در فتاد

هر که دید آن جاه و مالش سجده کرد

سجدهٔ افسوسیان را او بخورد

گشت مستک آن گدای ژنده‌دلق

از سجود و از تحیرهای خلق

مال مار آمد که در وی زهرهاست

و آن قبول و سجدهٔ خلق اژدهاست

های ای فرعون ناموسی مکن

تو شغالی هیچ طاووسی مکن

سوی طاووسان اگر پیدا شوی

عاجزی از جلوه و رسوا شوی

موسی و هارون چو طاووسان بدند

پر جلوه بر سر و رویت زدند

زشتیت پیدا شد و رسواییت

سرنگون افتادی از بالاییت

چون محک دیدی سیه گشتی چو قلب

نقش شیری رفت و پیدا گشت کلب

ای سگ‌گرگین زشت از حرص و جوش

پوستین شیر را بر خود مپوش

غرهٔ شیرت بخواهد امتحان

نقش شیر و آنگه اخلاق سگان