گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مشتاق اصفهانی

حیف از اسماعیل آن روشن دل صافی ضمیر

کامد او را سنگ بر مینای هستی ناگهان

با دلی چون شیشه ساعت پر از گرد ملال

بست بازرگانی عاقبت زین خاکدان

مرهم لطفی ندید از گیتی و با خویش برد

لاله‌سان داغی که بردش بر جگر زین گلستان

بود از این گلزار فانی تنگدل ناگه رسید

بر دماغ او شمیمی از بهشت جاودان

طایر روحش بهم زد بالی و پرواز کرد

رو بسوی گلشن فردوس از این تنگ آشیان

از دم سرد نسیم مرگ چون پاشیده شد

دفتر عمرش ز یکدیگر چو اوراق خزان

کلک مشتاق از پی تاریخ فوت او نوشت

باد الهی جای اسمعیل گلگشت چنان

 
 
 
رودکی

خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان

لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان

عنصری

چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان

بیروان تن پیکری پاکیزه چون بی‌تنْ روان

گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش

ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان

از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان

تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان

تا که می‌جستم ندیدم تا بدیدم گم شدم

گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان

در خیال من نیامد در یقینم هم نبود

[...]

فرخی سیستانی

سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان

بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان

بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی

پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان

ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند

پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان

تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها

تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه