نی طاقت وصلت مرا نه صبر در هجران تو
وصلت بلا هجرت بلا ای من بلاگردان تو
در یکدگر افتادهاند از بس شهیدان هر طرف
جای تپیدن کی بود بر کشته در میدان تو
تنها نه من گشتم خراب از جلوه مستانهات
چون سیل باشد هر قدم بس خانهها ویران تو
عید است و در خون میتپد از حسرت تیغت دلم
برخیز و قربان کن مرا ای جان و دل قربان تو
گردم گرفته دامنت امدادی ای باد صبا
شاید به دامانی رسم دست من و دامان تو
لبتشنه تا کی داریم بس قطره این دانه را
ای ابر رحمت سوختم از حسرت باران تو
زاندوه بیرون گشتهام یارب درین میدان بود
تیغ قضا خونریزتر یا خنجر مژگان تو
گر سر به تیغش افکنی حاشا ز حکمت سرکشد
مشتاق دارد چون قلم سر بر خط فرمان تو
زینگونه چون صرصر بود گر ترکتاز جلوهات
دانم چو گرد آخر روم بر باد از جولان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دلتنگی و عشق عمیق به محبوب است. شاعر به احساسات خود اشاره میکند، از بیطاقتی در انتظار وصال و درد جدایی میگوید. او به شدت تحت تأثیر جاذبه معشوق قرار دارد و از ویرانیهایی که عشق او ایجاد کرده، سخن میگوید. شاعر به انتظار باران رحمت و آرامش از جانب معشوق اشاره میکند و از حسرتی که در دل دارد، گلایه میکند. او در نهایت به تقدیر و سرنوشت اشاره میکند و از شور و شوقی که برای وصال محبوبش دارد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: نه توانایی تحمل وصال تو را دارم و نه توانایی صبر در فراق تو. وصال با تو برای من سختی و دشواری دارد، و دوری از تو نیز برایم دشوار است، ای کسی که تمام دردها و مشکلاتم به خاطر توست.
هوش مصنوعی: در هر طرف شهیدان به قدری زیاد هستند که دیگر جایی برای تپیدن و زنده ماندن باقی نمانده است. در این میدان، دیگر چه زمانی برای جان دادن بر کشتهها وجود دارد؟
هوش مصنوعی: تنها من نیستم که از زیباییهای جذابت خراب شدم، چون هر قدمی که برمیدارم مثل سیل ویرانگر است و خانهها را خراب میکند.
هوش مصنوعی: عید است و دل من از حسرت تیغ تو پر از غم است. بلند شو و به قربانی من تبدیل شو، ای جان و دل، من هم برای تو قربانی میشوم.
هوش مصنوعی: ای باد صبا، بر من رحم کن و کمک کن تا به دامن تو برسم، شاید با این کمک دست من به دامان تو برسد.
هوش مصنوعی: لبهایمان تشنه است و مدت زیادی است که انتظار باران را میکشیم. ای ابر رحمت، من از حسرت باران تو سوختهام.
هوش مصنوعی: از غم بیرون آمدهام، ای کاش در این میدان سرنوشت، تیغ قضا خونینتر بود یا چنگال مژگان تو.
هوش مصنوعی: اگر جان خود را هم به چنگ او بسپاری، این کار از حکمت دور نیست. او همواره عاشق خواهد بود، مانند قلمی که بر روی خط فرمان تو مینویسد.
هوش مصنوعی: آنچنان که تو نمایان میشوی، اگر تو را چون طوفان بشناسم، و در آخر، از تأثیر تو به حالتی میرسم که بر باد میروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خنجر بران تو روز وغا برهان تو
برهان که دید اندر جهان جز خنجر بران تو
خورشید روشن تخت تو ماه فروزان تاج تو
روی مجره فرش تو چرخ برین ایوان تو
بحری و جود کف تو روز سخاوت موج تو
[...]
کی خندد اندر وی من بخت من از میدان تو!
کی خیمه از صحراء جانم بر کند هجران تو!
ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو
چرخی بزن ای ماه تو جان بخش مشتاقان تو
تلخی ز تو شیرین شود کفر و ضلالت دین شود
خار خسک نسرین شود صد جان فدای جان تو
در آسمان درها نهی در آدمی پرها نهی
[...]
چون جلوهگر گردد بلا از قامت فتان تو
صد ره کنم در زیر لب خود را بلاگردان تو
در جلوهٔ تو نازک میان کوشیده بهر من به جان
من کرده در زیر زبان جان را فدای جان تو
در رقص هرگه بستهای زه بر کمان دلبری
[...]
تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو
پاک از همه آلایشی عشق من و دامان تو
زینسان متاز ای سنگدل ترسم بلغزد توسنت
کز خون ناحق کشتگان گل شد سر میدان تو
از جا بجنبد لشکری کز فتنه عالم پرشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.