گنجور

 
مشتاق اصفهانی

به توان گفتن کدامین عضو از اعضای تو

خوب‌تر از یکدگر باشند سرتا پای تو

بر نتابد رنگ شرک مدعی عشق غیور

بر سر آن کوی جای ما بود یا جای تو

رخ بپایت سوده جا دارد کشد هر دم بخاک

افسر خورشید را از رشک نقش پای تو

جای نازت با رقیبان است هر دم صد نیاز

هست گویا خاصه از بهر من استغنای تو

زان ننالم نیست با من دانمت چون التفات

سوزدم با غیررشک لطف پا برجای تو

میرود زین خاکدان مشتاق و خواهد بوسه‌ای

توشه راه عدم از لعل روح‌افزای تو