نه اکنون مست نازت ای بت نامهربان دیدم
تو را تا دیدم از جام تغافل سرگران دیدم
چسان باشم رهین منت لطفت کجا از تو
جز آزار جهان هرگز من آزرده جان دیدم
بخصمی چون تو عهد دوستی بستم سزاوارم
که زارم کشتی و خود را بکام دشمنان دیدم
جز این کز حسرت بوس و کنارت پیر گردیدم
چه برخورداری از وصل تو ای نخل جوان دیدم
همایون طایر قدسی تو کی با جغد میسازی
که گاهش گویمت با خویش در یک آشیان دیدم
همیشه یار غیر و خصم من بودی چسان گویم
که من با خود ترا گاهی چنین گاهی چنان دیدم
ندارم شکوه هرگز از سر خاری درین گلشن
که مشتاق آنچه من دیدم ز جور گلرخان دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و درد دل خود میگوید. او به بت محبوبش اشاره میکند و ابراز میدارد که چگونه با دیدن او، مست و سرگشته میشود. شاعر احساس میکند که عشق به محبوبش برای او عذابی است، چرا که جز آزار و ناامیدی چیزی به او نمیدهد. او به یاد میآورد که چگونه در عشق به محبوبش، از دیگران رنجیده و حسرت بوسه و نزدیکیش را میکشد. شاعر با کنایه به تفاوت میان خود و محبوبش، میگوید که او در قالب دشمنی و دوری میبیند و رابطهاش با او همیشه با ناپایداری همراه بوده است. در پایان، او تأکید میکند که هرچند در این گلشن محبت خاری وجود دارد، اما علاقهاش به زیبایی و محبوبش او را به ادامه مسیر عشق وا میدارد.
هوش مصنوعی: من اکنون که از لطف تو مست شدهام و به خاطر بیتوجهیات غافلگرا هستم، تو را دیدم و وقتی تو را دیدم، از نادانی و غفلت خودم متوجه شدم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به خاطر لطف تو وابسته باشم، در حالی که جز درد و رنج از تو چیزی ندیدهام؟
هوش مصنوعی: من با کسی مثل تو پیمان دوستی بستهام، بنابراین شایستهام که دچار درد و رنج شوم و خود را تسلیم دشمنان ببینم.
هوش مصنوعی: تو را در آغوش نگرفتم و از دوریات حسرت میخورم، به طوری که عمیقاً پیر و خسته شدهام. ای نخل جوان، هیچ چیز شیرینتر از وصالت را تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: تو به قدسی بودن خود افتخار کن و نگذار که با جغد، که نماد تاریکی و نادانی است، همنشین شوی. من بارها تو را دیدم که در یک آشیانه با انسانهای فرومایه و بیفایده همسفر گشتی.
هوش مصنوعی: تو همیشه همراه غیر و دشمن من بودی، چطور میتوانم بگویم که من گاهی تو را اینگونه و گاهی آنگونه دیدم؟
هوش مصنوعی: هرگز از بیرحمی و سختیهایی که در این دنیای زیبا با آن مواجه شدم، شکایت ندارم. چراکه دیگران برای زیباییهایی که من دیدهام، نیز از درد و رنج گلرخان (زیبایانی) برخوردارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه دیدم
چو بلبل می کنم مسنی که باغ و بوستان دیدم
من آن مرغ خوش الحانم که بیرون از قفس خود را
به اقبال بهار ایمن ز تشویش خزان دیدم
فلک گر تافت روی مهر و بر گردید از یاری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.