زآن مبتلای هجرت عشرت طلب نباشد
کز پی شب غمت را روز طرب نباشد
سرگرم آتش عشق در هیچ شب نباشد
گو تا بروز چون شمع در تاب و تب نباشد
غیر از دیار عشق و جز کوی مهوشان نیست
جائی که روز نبود آنجا که شب نباشد
درد طلب گرش هست طالب رسد بمطلوب
گو در ره تو ما را پای طلب نباشد
نخلی که کام تلخی شیرین نگردد از وی
حاصل چه زین که بارش غیر از رطب نباشد
بزم رقیب روشن دور از تو تیره اینجاست
جائی که نور و ظلمت از روز شب نباشد
در کشور محبت عشرت مجو که آنجا
ساز و نشاط نبود برگ و طرب نباشد
افکن بدوست مشتاق کارت که غیرتسلیم
از بنده پیش مولا شرط ادب نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تجربیات عاشقانه پرداخته و به نوعی به جستجوی عشق و معنا اشاره میکند. شاعر بیان میکند که در زندگی بدون عشق و در محیطی که عشق وجود ندارد، هیچ شادی و لذتی نیست. او بر این باور است که درد و جستجوی عشق ضروری است و زندگی بدون تلاش برای رسیدن به عشق بیفایده است. شاعر تأکید میکند که در مکانی که عشق و محبت نیست، نمیتوان به خوشبختی و شادی دست یافت. در نهایت، او بیان میکند که برای دستیابی به عشق واقعی، باید خود را تسلیم معشوق کرد و هیچ چیز دیگری غیر از عشق را نمیتوان معتبر دانست.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق و محبت، راه هجرت را انتخاب کرده، نباید امیدوار باشد که در پی شب غم و اندوهش، روز شادی و سرور بیابد.
هوش مصنوعی: در آتش عشق، هر شب نباید راکد و بیتحرک باشی، زیرا در روز باید مانند شمع به فعالیت و جنبوجوش ادامه دهی.
هوش مصنوعی: به جز سرزمین عشق و مکانی که محبوبان در آن هستند، جایی نیست که روز وجود داشته باشد، همانطور که جایی نیست که شب وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در پی درمان درد خود باشد و به هدفش برسد، باید بداند که در این راه ما با تمام وجود پیگیر و خواهان نیستیم.
هوش مصنوعی: نخلی که میوههای تلخی دارد، هیچ سودی ندارد، زیرا ثمرهاش جز خرما نیست.
هوش مصنوعی: محفل حریفان روشن و باصفاست، اما دور از تو، همه چیز تیره و تار است. جایی که بین روشنی و تاریکی تمایزی نیست و روز و شب یکسان شدهاند.
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق و محبت، به دنبال خوشی و شادمانی نباش، زیرا در آنجا خبری از ساز و شادی و نشاط نیست.
هوش مصنوعی: به او بگو که به خاطر علاقهام به تو، تمام تلاش خود را میکنم؛ زیرا نشان دادن علاقه و احترام به تو، از هر گونه تسلیم در برابر مولایم، از ادب به دور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد
گر خرمنی بسوزد چندان عجب نباشد
مرغی که با غم دل شد الفتیش حاصل
بر شاخسار عمرش برگ طرب نباشد
در کارخانهٔ عشق ازکفر ناگزیر است
[...]
سر مست آرزو را، رسم ادب نباشد
گر سر نهم به پایت، باری عجب نباشد
چون شانه روبهرویش دیدم، ولی ندیدم
یک تار مو که بر وی، دست طلب نباشد
نتوان چو گریه کردن، روز از حجاب مردم
[...]
گر تشنه بر سر خم میرم عجب نباشد
رحمی نمی نمایند تا جان به لب نباشد
با صد امید خواندند کز انتظار سوزند
چون در نمی گشایند کاش این طلب نباشد
صهبای راز دادند سرمست شوق کردند
[...]
صد غم دمی بزاید، کانرا سبب نباشد
ز ابنای آفرینش، غم را سبب نباشد
خوش عالمی که در وی، کس کام دوست نبود
در کام دوست نبود، پیک طلب نباشد
از عادت ظریفان، زنهار پر حذر باش
[...]
گر بی طلب رسد رزق ما را عجب نباشد
مهمان نخوانده آیدهرجاطلب نباشد
قصد گزند داری ماری که راست گردد
گرچرخ شد مساعد جای طرب نباشد
در پرده غیرت ما دندان به دل فشارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.