نیست وقتی که مرا جان بر جانان نشود
چون شود در بر جانان ز دل و جان نشود
نه بزرگیست بدولت که همه عالم را
آرد ار زیر نگین دیو سلیمان نشود
گفتیم مرگ بود چاره هجران ترسم
جان سختی دهم و مشکلم آسان نشود
نبودش تنگ دل عشق شکفتن ورنه
غنچهای نیست درین باغ که خندان نشود
گفت کامت ندهم تا ندهی جان ترسم
آخر از شومی بخت این شود و آن نشود
نیستی آب حیاتست بگوئید که خصر
قطره زن در طلب چشمه حیوان نشود
به شدی کوش که بهتر شوی ارنه ستمست
قطره گوهر شود و گوهر غلطان نشود
خود بخود کفر محبت شود آخر ایمان
کافر عشق تو گیرم که مسلمان شود
بس چراغی زپی سوختن ما مشتاق
گو شب تیره پروانه چراغان نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و غمهای عاشقانه میپردازد. شاعر حس میکند که بدون معشوقش زندگی بیمعناست و هیچ چیز نمیتواند او را شاد کند. او به مرگ به عنوان چارهای برای دوری از معشوق فکر میکند، اما نگران است که این هم نتواند مشکلش را حل کند. شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق باعث میشود انسان به سختی دچار تنگنا شود و غم و احساساتش را نتواند به راحتی بیان کند. در نهایت، او به تنهایی و ناامیدی از بخت بدش اشاره میکند و ابراز میکند که حتی تلاش برای بهتر شدن نیز ممکن است بیفایده باشد. به طور کلی، این شعر در مورد درد عشق و ناتوانی در رسیدن به خوشبختی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که دلم به عشق محبوبم نرسد، حتی اگر در کنار او باشم، باز هم قلبم نمیتواند به او متصل شود.
هوش مصنوعی: بزرگی و قدرت به معنای واقعی، تنها با داشتن ثروت و امکانات نمیتواند به دست آید؛ حتی اگر کسی مانند دیو سلیمان بر تمام دنیا حکومت کند، باز هم این بزرگی نیست.
هوش مصنوعی: گفتیم که مرگ میتواند راه حلی برای رنج دوری باشد، اما میترسم که در این میان جانم را از دست بدهم و مشکل من همچنان به آسانی حل نشود.
هوش مصنوعی: اگر نبودند غم و دلتنگی عشق، همه چیز در این باغ شاداب و خندان میبود، اما در واقع هیچ غنچهای در این باغ وجود ندارد که لبخند نزند.
هوش مصنوعی: نمیخواهم خواستهات را برآورده کنم تا زمانی که جانم را ندهی. میترسم که سرنوشت بدی برای من رقم بخورد و آنچه میخواهم به دست نیاورم.
هوش مصنوعی: نیستی همانند آب حیات است، اگر کسی خواهان بقا و زندگی واقعی است، نباید به دنبال قطرهای از آن درخت بیفتد.
هوش مصنوعی: سعی کن خودت را بهتر کنی وگرنه ظلمی به خودت روا میداری. مانند این است که یک قطرهی گوهر، اگر در حرکت باشد، از ارزشش کاسته نمیشود.
هوش مصنوعی: بعضی از اوقات عشق و محبت میتواند باعث شود که انسان به راهی برود که با اصول خود سازگار نیست و در نهایت به گزینشهایی برسد که با ایمان او تضاد دارد. اما عشق تو را که در دل دارم، آنقدر ارزشمند است که میتواند مرا به سمت حق و حقیقت هدایت کند.
هوش مصنوعی: اگر برای سوختن ما چراغی وجود نداشت، دیگر پروانه در تاریکی شب به دور چراغ نمیچرخید و به آن توجهی نمیکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ کس را هوش عشق تو درسر نشود
کش غم هجر تو با مرگ برابر نشود
نتوان کشت مرا گر طمع وصل کنم
هیچ عاشق بچنین جرمی کافی نشود
جان زمن خواهی ودانی که محابانکنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.