آنان که می طلب زخم آرزو کنند
خون جای باده غنچه صفت در سبو کنند
بگذر ز کام دل که نماند درین چمن
گل اینقدر بشاخ که چینند و بو کنند
هرجائیست یار از آن رهروان عشق
گاهی بکعبه گاه به بتخانه رو کنند
این آرزوی دل همه از تست هرچه هست
غیر از تو عاشقان چه دگر آرزو کنند
گردن چو شیشه بر خط فرمان نهادهام
از خون و باده هرچه مرا در گلو کنند
دانی چه نشاء در سر ما از خیال تست
در ساغر تو باده اگر زین کدو کنند
مشتاق را تلافی بیداد از بتان
این بسکه گاه گوشه چشمی به او کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق عاشقانه و آرزوهای دل میپردازد. او اشاره میکند که کسانی که مطلوبشان درد و زخم عشق است، جا به جا خون را به جای شراب در دل خود میریزند. شاعر فرموده است که در دنیای عشق، یار هرجا ممکن است باشد؛ یک روز در کعبه و روز دیگر در بتخانه. او اعتراف میکند که تنها آرزوی دل او عشق است و غیر از محبوب هیچ چیز دیگری نمیخواهد. همچنین به زیبایی و شکنندگی گردن خود مانند شیشه اشاره کرده و میگوید که هر گونه احساسات و دردهایی که بر دلش میگذرد، مربوط به این عشق است. نهایتاً به این موضوع پرداخته که آرزوهایش در پی چشمروشنایی محبوب است و چشمچرانی آن محبوبان را به عنوان آرامشی برای مشتاقان در نظر دارد.
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی درد و زخم آرزو هستند، به جای شراب، خون را در ظرف میریزند و به رنگ گلهای جوان جلوه میدهند.
هوش مصنوعی: از آرزوهای دل بگذر، زیرا در این باغ دیگر گلی نمانده است. اینقدر زیاد است که شاخ و برگها را چیده و ببوئند.
هوش مصنوعی: در هر جایی که محبوب باشد، عاشقان او میروند؛ گاهی به کعبه، و گاهی به معبد بتها.
هوش مصنوعی: تمام آرزوهای دل همه فقط تو هستی. عاشقان هیچ چیز دیگری جز تو را نمیخواهند و هیچ آرزویی ندارند.
هوش مصنوعی: من گردنام را مانند شیشه بر فرمان زندگی گذاشتهام و هرچه از خون و شراب به من بدهند، در گلو میزنم و تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: میدانی چه چیزی در ذهن ما به خاطر تو وجود دارد؟ اگر در جام تو نوشیدنی باشد، حتماً این نگاه به آن کدوها مربوط میشود.
هوش مصنوعی: کسی که مشتاق و عاشق است، به خاطر ظلم و بیرحمیهایی که از معشوق میبیند، از این موضوع اطمینان دارد که گاهی اوقات معشوق نگاه کوچکی به او میاندازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا زنده ایم بر من و تو گفتگو کنند
از بعد ما حدیث من و تو نکو کنند
چون روزگار کش همه کس ذم همیکند
وانگه چو در گذشت همه یاد او کنند
وقتست ای حریف که می در سبو کنند
دردیکشان بمنزل مقصود رو کنند
ما جوی شیر و قصر زبرجد گذاشتیم
ساقی بگو که میکده را رفت و رو کنند
می ده که وضع میکده بی مصلحت نشد
[...]
آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند
آیند و خاک کشتهٔ تیغ تو بو کنند
یک دم اگر ستم نکنی میرم از الم
بیچاره آن کسان که به لطف تو خو کنند
ای دل رسی چه بر در بیتالحرام وصل
[...]
زان خم که زاهدان به قدم آب جو کنند
شوریدگان صومعه می در سبو کنند
یابند جمله مهر سلیمان و جام جم
گر خاک راه میکده را رفت و رو کنند
در خشت و سنگ میکده دیدم معاینه
[...]
کاش آن کسان که منعم از آن تند خو کنند
صد دل نموده وام و نیم نگاهی به او کنند
این تشنگی به جام و قدح کم نمی شود
با ساقیان بگو که فکر سبو کنند
این است التماس که ما را پس از وفات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.