ناله به کوی او دلم بهر چه بس نمیکند
یار ستیزه کار من یاری کس نمیکند
نیست به فکر سینهام گم شده دل که چون رهد
مرغ اسیر از قفس یاد قفس نمیکند
گر نه ضعیف ما خود و همت ما بود قوی
بهر چه عنکبوت ما صید مگس نمیکند
منع مکن ز نالهام کآنچه به من جدا ز تو
سوز فراق میکند شعله به خس نمیکند
نیست دم مرا اثر ورنه قفای محملش
میکنم آنقدر که من ناله جرس نمیکند
دل مگرت خبر دهد گاه ز حالم از تپش
ورنه ضعیف نالهام کار نفس نمیکند
دل کشد از نگاه او آنچه به مست روز و شب
بیم جفای شحنه و جور عسس نمیکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق است. شاعر در آغوش غم و تنهایی خود غوطهور است و از نالهها و زخمهای قلبیاش میگوید. او به یاریرسیدن کسی امیدی ندارد و میفهمد که در این دنیا فقط خودش و احساسات درونیاش مسئولند. او به تنگناها و مشکلاتی که از جدایی و بیوفایی ناشی میشود اشاره میکند و بیان میکند که گرچه نالههایش به تنهایی تأثیرگذار نیستند، اما دلش همچنان به یاد معشوق پر از هیجان و تپش است. در نهایت، شاعر بیان میکند که عشق و نگاه معشوق قادر است او را از غم و اندوه رهایی بخشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق او در حسرت ناله میزند، اما یار بیرحم من هیچ یاری نمیکند و در این تنهایی تنها ماندهام.
هوش مصنوعی: در دل من هیچ خبری از عشق و دلبستگی نیست، زیرا وقتی که پرنده اسیر از قفس آزاد میشود، دیگر حاضر نیست به یاد قفس بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر ما ضعیف نباشیم و ارادهامان قوی باشد، پس چرا عنکبوت برای صید مگس به تلهاش متوسل میشود؟
هوش مصنوعی: نالههایم را متوقف نکن، چون آنچه به من از دوری و جداییات درد میدهد، مانند آتش سوزانندهای نیست که بتواند باعث سوختن گیاهی بیارزش شود.
هوش مصنوعی: اگر دم و صدا و اثری از من نبود، با شدت و تندی پی او میروم که حتی صدای جرس هم خاموش میشود.
هوش مصنوعی: اگر دلت از حال من باخبر باشد و تپش قلبم را حس کند، خوب است؛ وگرنه نالهی یواشام توان نفس کشیدن را ندارد.
هوش مصنوعی: دل به نگاه معشوق میسپارد و از آن شاد و خرم میشود، حتی در حالی که به دلیل ناامنی و ظلمی که در روز و شب وجود دارد، هیچ نگرانی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لعل تو رد شکست من زمزمه بس نمیکند
آن چه تو دوست میکنی دشمن کس نمیکند
از سخن حریف سوز آن چه تو آتشین زبان
با من خسته میکنی شعله به خس نمیکند
راحله از درت روان کردم و این دل طپان
[...]
خو به جفا نگار من، کرده و بس نمیکند
یار کسی نمیشود، یاری کس نمیکند
سنگ جفای باغبان، موسم گل به گلستان
تا پر مرغ نشکند، یاد قفس نمیکند
در چمنی که میزند زاغ ترانه بر گلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.