ز خیلی کجا چون تو شاهی برآید
ز بامی کجا چون تو ماهی برآید
بود سرکش از کاکلی دود آهم
که گاهی ز زیر کلاهی برآید
جز این کافتد از عاجزی در کمندی
ز صیدی چه در صیدگاهی برآید
ز تو کامران غیر و ما و نگاهی
که از کنج چشم تو گاهی برآید
دمی کرد اوج اخترم چون زلیخا
که ماهی چو یوسف ز چاهی برآید
هوس پیشهام خواند و سوزم چو بینم
که از تهمتی بیگناهی برآید
مبر جور از اندازه بیرون خدا را
مباد از دلی غافل آهی برآید
چو شامست کوی قمر طلعتان را
که از طرف هر بام ماهی برآید
به از کشت ماشوره زاری که از وی
گلی گر نروید گیاهی برآید
چه خوش باشد ار روزی امیدواری
امیدش ز امید گاهی برآید
بر آن کشت ظلمست باران که از وی
بامید برقی گیاهی برآید
تن لاغرم چون کشد بار عشقت
کجا کار کوهی ز کاهی برآید
بده کام مشتاق یکره چه باشد
امید گدائی ز شاهی برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبامی چو بینم که ماهی برآید
به یاد توام از دل آهی برآید
زدل هر دمم گرنه آهی برآید
کی از کنج چشمش نگاهی برآید
ندارد ملک چون سرداد خواهان
[...]
جهان گیرئی کز سیاهی برآید
ز شمشیر ابروی ماهی برآید
هر افسون و نیرنگ کآید ببابل
ز جادوی زلف سیاهی برآید
جوانا مبر جور ز اندازه ترسم
[...]
بهارا بهل تا گیاهی برآید
درخشی ز ابر سیاهی برآید
درین تیرگی صبر کن شام غم را
که از دامن شرق ماهی برآید
بمان تا درین ژرف یخزار تیره
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.