دو بیننده نخل کثیرالثمر
که بودند در آن به نشو و نما
دو تابندهٔ بدر سعادت اثر
که میبرد از ایشان جهانی ضیا
یکی صاحب خلق و خوی حسن
مسمی به آن اسم به هجت فزا
یکی زبده مردم نیکنام
برو نام حیدر علیه الثنا
به یکبار از تند باد اجل
فتادند از پا به حکم قضا
وزین غم به خاک مذلت نشست
برادر که بد اشرف اقربا
سرو سرور تاجران تاجری
فصیح سخندان صاحب ذکا
چو تاریخشان خواستم عقل گفت
آلهی بود تاجری را بقا
به رسم الخط او را چه کردم حساب
سخن شاهدی بود کوته قبا
ولی در تلفظ لباس حروف
خرد یافت بر قدمدت رسا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
بفرمود تا آسنستان پگاه
بیامد بنزدیک رخشنده ماه
بدو داد فرخنده دخترش را
بگوهر بیاراست اخترش را
چنان کن کنون تا به روز قضا
نگردد ضِرامش زمانی جدا
به کارش درون نیست چون و چرا
نپرسد از او ، او بپرسد ز ما
مرا بی وفا خواند آن بی وفا
که هرگز نگوید سخن بی جفا
ز من چون رسد بی وفائی بدوست
که دشمن نبیند ز من جز وفا
ندانم صواب از خطا زین قبل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.