ای رشگ بتان به کج کلاهی
قربان سرت شوم اللهی
تو بسته میان به کشتن من
من بسته کمر به عذرخواهی
روی تو ز باده ارغوانی
رخسارهٔ من ز غصه کاهی
من خورده قسم به عصمت تو
تو داده به خون من گواهی
ماهی تو درین لباس شبرنگ
یا آب حیات در سیاهی
گویند که ماهی و نگویند
وصف مه روی تو کماهی
ابرو بنما و رخ که بینند
در خیمهٔ آفتاب ماهی
ای بر سر تو همای دولت
انداخته سایهٔ الهی
بر محتشم گدا ببخشای
شکرانهٔ این که پادشاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از قسمت بندگی و شاهی
دولت تو دهی بهَر که خواهی
در عشق پدید شد سپاهی
در سایه چتر پادشاهی
بر من بگذشت دی پگاهی
سروی و فرازِ سرو ماهی
زیبا بر و گردن و نغوله
آراسته کاکل و کلاهی
آشوبِ دلی هلاکِ جانی
[...]
ای آنکه تمام هم چو ماهی
با زلف چو چتر پادشاهی
مردم ز برای نقش و زلفت
از دیده برون کشد سیاهی
گر خط سیاه خود ببینی
[...]
گفتیم خیال چون تو ماهی
بینیم بخواب گاهگاهی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.