با چنین جرمی نراندم از دل ویران تو را
این قدرها جای در دل بوده است ای جان تو را
ساحری گویا که با چندین خطا چون دیگران
راندن از چشم و برون کردن ز دل نتوان تو را
از خدا بهر تو خواهم صد بلا اما اگر
در بلائی بینمت گردم بلاگردان تو را
نیستم راضی به مرگت لیک میخواهم چو خود
از غم ناکس پرستی در تب هجران تو را
آن چنان شوخی که خواهی داشت مردم را به تنگ
گر کنم در پردههای چشم خود پنهان تو را
از لباس غیرتم عریان نمیدیدی اگر
میتوانستم که دارم دست از دامان تو را
محتشم در غیرت این سستی که من دیدم ز تو
بیتکلف میتوان کشتن به جرم آن تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعری است که از عشق و درد جدایی حرف میزند. او به محبوبش میگوید که با تمام سختیها و بلاهایی که ممکن است برایش پیش بیاید، برای او آماده است. او به شدت به محبوبش وابسته است و حتی نگران مرگ اوست. شاعر در احساساتش احساساتی متضاد دارد؛ از یک سو دوست دارد محبوبش را در دل نگه دارد و از طرف دیگر نمیتواند نارضایتیاش از وضعیت کنونی را پنهان کند. او همچنین در مورد غیرتش و چگونگی آسیبپذیری نسبت به محبوبش سخن میگوید و به وضوح احساس ضعف و ناتوانی در برابر عشق را بیان میکند. شاعر در نهایت به غم ناشی از جدایی و ناتوانی در فراموش کردن محبوبش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: با این همه گناه و خطا نتوانستم تو را از دل ویران خود بیرون کنم، تو آنقدر در دل من جا داری که نمیتوانم فراموشت کنم، ای جانم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که به نوعی جادوگر یا ساحر است، به رغم اینکه اشتباهاتی انجام میدهد، نمیتواند دیگران را از دل خود بیرون کند و همچنین نمیتواند خود را از نظر روحی از چشم دیگران دور کند. در واقع، این بیانگر این است که برخی احساسات و ارتباطات عمیق نمیتوانند به سادگی فراموش شوند.
هوش مصنوعی: به خاطر تو از خدا میخواهم که صد مصیبت برایم بفرستد، اما اگر تو در سختی و مشکلی قرار بگیری، من میخواهم از تو حمایت کنم و مشکلاتت را برداشت کنم.
هوش مصنوعی: من به مرگ تو راضی نیستم، اما از عمق غم و تنهایی خودم، میخواهم که مثل خودم در آتش دوری تو بسوزم.
هوش مصنوعی: هر طور که میخواهی با مردم بازی کن، اما من در نگاههای خود تو را پنهان میکنم و این باعث میشود که آنها به زحمت بیفتند.
هوش مصنوعی: اگر میتوانستم، تو را رها نمیکردم و به خاطر غیرتم، هرگز از تو دور نمیشدم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این سستی در غیرت تو، به راحتی میتواند بهانهای برای کشتن تو باشد، بدون اینکه نیازی به بهانهجویی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حسن شرم آیینه داند روی تابان ترا
چشمعصمت سرمهخواندگرد دامان تو را
بسکه بر خود میتپد از آرزوی ناوکت
میکند در سینه دل همکار پیکان تو را
در تماشایت همین مژگان تحیر ساز نیست
[...]
من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را
کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را
گر بدینسان نرگس مست تو ساغر میدهد
هوشیاری مشکل است البته مستان تو را
وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست
[...]
چین ابرو خون چکاند مد احسان تو را
آب حیوان جان فشاند لعل مرجان تو را
خضر بر کوثر نشاند خط ریحان تو را
شرم حسن آیینه داند روی تابان تو را
عید قربان آمد ای جان جهان قربان تو را
جلوهای کن تا شود جانها فدای جان تو را
من شوم قربان تو را تا زنده مانم جاودان
زنده ماند جاودان آنکو شود قربان تو را
زلف ورخسارت نشان ازکفر و ازایمان دهند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.