بنگر صفای جام و می لعل فام را
کز باده فرق می نتوان کرد، جام را
نازم به بزم دُردکشان کز فروغ جام
از هم تفاوتی نبود، صبح و شام را
در طی راه عشق چو خامند، پختگان
اندیشه کن که حال چگونه است خام را
تحصیل نام، از در میخانه کی توان
طوفان خم به باد دهد، ننگ و نام را
انصاف خواهمی زتو، هرگز شنیده ای؟
عاقل به اختیار کند، ترک کام را
ما را غرض زباده، شراب ولایت است
نی باده ای که آمده مقصد، عوام را
دی بر در سرای مغان، ازدحام بود
پرسیدم از مُغی، سبب ازدحام را
گفتا که هست عید و به عیدانه، پیر دیر
بنموده وقف دُردکشان، رطل و جام را
میلاد فر خجسته ی ساقی کوثر است
آمد نوید فتح و بشارت، گرام را
سلطان اولیاء، شه مردان که حُب او
شرط قبول گشته صلوة و صیام را
مولود شد به کعبه و عزّ و شرف فزود
حجر و حطیم و زمزم و رکن و مقام را
اِحرام طوف درگه او هر که بست یافت
اجر هزار عمره و حجّ تمام را
بر خاک آستانهٔ وی هر که جبهه سود
دریافت حق واقعیِ استلام را
بین صفا و مروهٔ درگاه و روضه اش
کن سعی کسب روضهٔ دارالسلام را
می کُن وقوف، در عرفات ولای او
جویی اگر سلامت یوم القیام را
مقصد ز رمیِ جَمْر، تبری زخصم اوست
کین شیوه شاهد است، تولای تام را
قربانی منای تقرب، که فُزت گفت
دید از شراب وصل، لبالب چو جام را
بعد از ثنای شاه ولایت علی، رواست
گفتن مدیح صدر فلک احتشام را
ز آن رو که عرض مدحت مولی نمودن است
در کیش اهل عشق، ستودن غلام را
آن خواجهٔ کریم که زد جاودان صلا
بر خوان جود و فضل و کرم، خاص و عام را
فرزانه صدر اعظم اشرف که شه سپرد
در کفّ او زمام تمام انام را
در دفع خصم مملکت و حفظ داد و دین
کلکش نموده کار بُرنده حسام را
ز آن شد امین سلطان، کز پای گوهری
جز در ره امانت، ننهاده گام را
دایم «محیط» از کرم شاه اولیاء
خواهد دوام دولت صدرالکرام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جورست پیشه گنبد فیروزه فام را
آخر غلام توست، ادب کن غلام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
[...]
در باز شد ز میکده ناموس و نام را
ساقی صلای باده بگو خاص و عام را
مست و خراب و بیخودم ای پیر می فروش
بنمای راه میکده مستان جام را
دریاب ساقیا بدو جامی دگر مرا
[...]
در خور اگر نییم می لعل فام را
ای کاش تر کنند به بویی مشام را
بر قدر زخم مرهم لایی نمی دهند
زان می که طعم و بوش گزد مغز و کام را
بر بام ما دریغ نپایید هفته یی
[...]
در گردش آورید می لعلفام را
زین بیش خشک لب مپسندید جام را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.