ایا شمس گردون فضل و بلاغت
زتو تربیت یافته هر سخندان
تو را می سزد دعوی فضل کردن
که داری به دعوی زگفتار برهان
تو را می سزد مدحت شاه گفتن
که ملک سخن باشدت زیر فرمان
شهنشاه خاقان تو خاقانیستی
به نسبت بود ملک ری شهر شروان
بر طبع تو طبع افسرده ی من
به رُتبت بود قطرهای نزد عمان
مر آن نامهٔ فرّخ روحپرور
که به نوشته بودی ز مرز خراسان
به من گشت در خطّهٔ لار نازل
شدم شاد چندان که تقریر نتوان
به بوسیدم و مهر از آن برگرفتم
ختامش بُد از مشگ و از نور عنوان
مر آن چند بیت بدیع مرادف
که بُد جمله در مدحت شاه دوران
نمودم بر خواجه ی راد عرضه
به فرمود تحسین بی حد و پایان
بیان کلمات تو آید از من
اگر بیکران بحر گنجد به فنجان
کلام تو سحر حلال است و سحری
کز اعجاز بخشد نیوشنده را جان
کلام تو ماه است چرخ سخن را
ولیکن مهی در تزاید نه نقصان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوار سخن را ضمیر است میدان
سوارش چه چیز است؟ جان سخن دان
خرد را عنان ساز و اندیشه را زین
براسپ زبان اندر این پهن میدان
به میدان خویش اندر اسپ سخن را
[...]
چو غرواشه ریشی به سرخی و چندان
که صد لیف از ده یکش بست بتوان
حکیم و کریم آمدند از دو عمران
کلیم خدا و کریم خراسان
عنایت گر دین یزدان که در دین
صلابت نماید چو موسی بن عمران
سرافراز فضل بن عمران که دارد
[...]
سه ماهه فراقت بر اهل خراسان
بسی سال بودست آسان و آسان
به جانت که گر بیخبرهاء خیرت
خبر داشت کس را تن از دل دل از جان
زبان بود در کامها بیتو خنجر
[...]
دعا گوی دولت اثیر آنکه وقتی
بخدمت رسیده است درجیش سلطان
مبارک ضمیر تو اشعار او را
پسندیده و گرده تحسین فراوان
بسش داده تعریف و تشریف با تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.