تجلی کرد یارم تا که گیتی را بیاراید
ولی چون نیک دیدم خویشتن را خواست بنماید
به جز آیینه رویش نبیند روی نیکویش
که آن زیبنده صورت را جز این معنی نمیشاید
کدامین دیده را یارا که بیند آن دلارا
جمال یار را دیدن به چشم یار میباید
از آن زلف خم اندر خم بود کار جهان در هم
مگر مشاطۀ باد صبا زان طره بگشاید
گر آن هندوی عنبرسا مسلمان را کند ترسا
عجب نبود که بر اسلامش ایمانی بیفزاید
تعالی زان قد و بالا که زیر سایۀ سروش
بسی سرهای بیسامان بیاراید بیاساید
نیابد آبرو رویی که بر خاک رهش نبود
ندارد سروری آن سر که بر آن در نمیساید
بیا تا جان سپارد مفتقر جانا به آسانی
که بیدیدار جانان جان من بر لب نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ زیبایی و عشق بیان شده است. شاعر از دیدن محبوب خود و تأثیر آن بر زندگی و وجودش سخن میگوید. او معتقد است که زیبایی واقعی تنها با چشم یار دیده میشود و هیچکس نمیتواند به درستی جمال یار را بدون وجود خود او حس کند. همچنین، شاعر به پیچیدگیهای جهان و زلف محبوب اشاره دارد و میگوید که زیبایی او باعث دلباختگی و تغییر در دلها میشود. در نهایت، او به این نکته میرسد که زندگی بدون دیدار محبوب بیمعناست و جانش در فراق او به تنگ آمده است.
هوش مصنوعی: دوست من ظهور کرد تا دنیا را زیبا کند، اما وقتی خوب به خودم نگاه کردم، دیدم او میخواست خودش را نشان دهد.
هوش مصنوعی: تنها آیینه میتواند زیبایی چهرهاش را نشان دهد، چرا که چهرهای که اینقدر زیباست، لیاقت این تصویر را جز از این طریق ندارد.
هوش مصنوعی: کدام چشم میتواند زیبايي محبوب را ببیند؟ برای دیدن جمال یار، باید با چشم یار به او نگاه کرد.
هوش مصنوعی: زندگی و وضعیت جهان به حدی پیچیده و در هم ریخته است که تنها باد صبا میتواند با گشودن آن زلف پریشان به نوعی نظم و سامان بخشد.
هوش مصنوعی: اگر آن دختر هندی که عطر عنبر دارد، مسلمان شود و به عیسویّت بگراید، تعجبی ندارد که ایمانش به اسلام تقویت شود.
هوش مصنوعی: عظمت و زیبایی آن قامت و بلندی به قدری است که زیر سایهسار آن، بسیاری از سرهای ناگردان و بههم ریخته آرام میگیرند.
هوش مصنوعی: کسی که مسیر زندگیاش را ناپاک کرده و به دیگران بیاحترامی میکند، نمیتواند در جامعه مقام و منزلت داشته باشد. سروری و بزرگی نصیب کسی میشود که به دیگران احترام بگذارد و در تعاملاتش خوشنام باشد.
هوش مصنوعی: بیایید تا به راحتی روح خود را فدای عشق کنیم، زیرا بدون دیدار محبوب، زندگیام به پایان نزدیک نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می اکنون لعل تر گردد که گل رخسار بنماید
تو گویی گل همی هر روز در می رنگ بفزاید
می از گل گونه بستاند، گل از می رنگ برباید
گل و می را تو پنداری که یک مادر همی زاید
نگارینا بدین شادی مرا گر می دهی شاید
[...]
یکی بیجان و بیتن ابلق اسپی کاو نفرساید
به کوه و دشت و دریا بر همیتازد که ناساید
سواران گر بفرسایند اسپان را به رنج اندر
یکی اسپی است این کاو مر سواران را بفرساید
سواران خفتهاند وین اسپ بر سرشان همیتازد
[...]
کسی کو را عیان باید، خبر پیشش محال آید
چو سازد با عیان خلوت، کجا دل در خبر آید
جهان را شاه فرخ پی چنین باید چنین باید
که خلق عالم اندر سایه عدلش بیاساید
خجسته رای او در ملک راه فتنه بر بندد
مبارک روی او از خلق کار بسته بگشاید
چو دریا طبع او رادی کند دایم غنی ماند
[...]
ملامت نیست گر گویم مرا با دوست می باید
مگر قاضی بدین فتوا جوابی باز فرماید
چو مجنون از غمِ لیلی اگر زاری کنم زیبد
چو فرهاد از لبِ شیرین اگر شوری کنم شاید
از آن ترسم که قاضی گوید این از شرع بیرون است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.