ما را به جهان جز به تو کاری نبود
جز بر کرمت امیدواری نبود
بیتابی عاشق بود از قلب سلیم
زیرا که سلیم را قراری نبود
مست تو بجز دم ز انا الحق نزند
در خاطرش اندیشۀ داری نبود
دل نخلۀ طور است چه غوغا کو را
جز سر انا الحق برو باری نبود
آئینۀ دل را که ز وحدت صافی است
جز کثرت موهوم غباری نبود
در کون و مکان دائرۀ وحدت را
جز نقطۀ دل هیچ مداری نبود
آن سینه که سینای تجلای تو شد
در پرده در پس اختیاری نبود
از بادۀ عشق هر که گردید خراب
بر لاف و گزافش اعتباری نبود
در بزم شراب و ساقی گلرخ یار
البته امید هوشیاری نبود
جانا نظری مفتقر کوی ترا
جز فقر و فنادار و نداری نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان وابستگی و عشق عمیق عاشق به معشوق میپردازد. شاعر میگوید که در این جهان تنها به خداوند و کرامت او امید دارد و هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست. او به بیتابی و عشق سلیم اشاره میکند که هیچگاه آرامش ندارد. همچنین، او بیان میکند که کسانی که در عالم عشق غرق شدهاند، جز عشق و دوستداری چیزی نمیبینند. در نهایت، شاعر از نیاز به نگاهی از جانب معشوق سخن میگوید و از فقر و فنا در عشق یاد میکند. کلّ شعر بر محور عشق به حقیقت و وحدت revolves و نشاندهندهی غفلت انسانها از این حقیقت است.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به هیچ چیز جز تو نیازی نداریم و جز به لطف و مهربانی تو امیدی نداریم.
هوش مصنوعی: دل تنگی عاشق از قلب سلیم ناشی بود، چون سلیم هیچ آرامشی نداشت.
هوش مصنوعی: مست تو فقط از جمله "من حق هستم" صحبت میکند و هیچ فکر دیگری در ذهنش نمیگذرد.
هوش مصنوعی: دل مثل درخت نخل طور است، چه شوری در آن مینکند، و جز صدای "من حقام" هیچ باری بر دوش ندارد.
هوش مصنوعی: دل مانند آینهای است که از یکتایی و پاکی برخوردار است، اما تنها چیزی که آن را میپوشاند، خیالها و تفکرات متنوعی است که به آن چسبیدهاند.
هوش مصنوعی: در کل جهان و همه جا فقط نقطهای که به دل مربوط است، وجود دایرهی وحدت را میتواند نشان دهد.
هوش مصنوعی: سینهای که جلوهگاه نور تو گردید، در حقیقت اختیاری از خود نداشت و تنها در پردهای از سرحدات وجود تو به نمایش درآمد.
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر عشق دیوانه و نابود شده باشد، هیچ ارزشی برای غرور و ادعاهای بیاساس او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در محفل می و با دستان ساقی و دلبر زیبا، قطعاً نمیتوان به هوشیاری و آگاهی امیدوار بود.
هوش مصنوعی: عزیزم، جز محبت و فقر در کوی تو نیازی نیست و همه چیزم به هیچ و پوچ وابسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق دلا عیب و عواری نبود
وانجا که بود ز عشق عاری نبود
این جمله از آنست که مر عاشق را
در عالم عشق اختیاری نبود
چون گریهٔ من ابر بهاری نبود
چون نالهٔ من ناله بزاری نبود
چون من زغم مرگ تو ای یار عزیز
در شهر به صد هزار خواری نبود
هر دل که درو عشق نگاری نبود
مرده شمرش که زنده باری نبود
هر دل که درو نباشد از عشق اثر
در هیچ حسابی و شماری نبود
خوب است که زخم یار کاری نبود
جز لذت درد امیدواری نبود
شمشیر توام کرد به یک زخم شهید
با دولت تیز پایداری نبود
در گلشن عمر ما بهاری نبود
دهر است «وفایی» اعتباری نبود
گویند که فاعلیم و مختار چرا
پس مفعولیم و اختیاری نبود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.