لوح دل را اگر از نقش خطا ساده کنی
خویش را آینۀ حسن خدا داده کنی
تا نگردد دلت از نائرۀ عشق کباب
طمع خام بود گر هوس باده کنی
خانه را پاک کن از غیر که یار است غیور
پاک زیبندۀ پاکست که آماده کنی
تا ز خلوت نرود دیو، کجا شایان است
هوس آمدن روی پریزاده کنی
رستمی گر تو به این زال جهان رو نکنی
یا نریمانی اگر پشت به این ماده کنی
تا توانی در خلوتگه دل را بر بند
ور نه کی منع توان از دل بگشاده کنی
سر بلندی ز تو ای سرور من، نیست هنر
هنر آنست که غمخواری افتاده کنی
دل بکوی تو فرستادم و امید بود
بپذیریّ و نگاهی بفرستاده کنی
مفتقر خواجۀ من بندۀ آزادۀ تست
چه شود گر نظری جانب آزاده کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت پاکی دل و صفا در روابط انسانی و عشق اشاره میکند. او میگوید که اگر دل را از نقشهای خطا خالی کنیم، میتوانیم حسن خدا را در خود ببینیم. همچنین به این نکته تاکید میکند که برای حفظ عشق و جلوگیری از دلباختگی، باید از خیالهای بیهوده دوری کنیم و دل را از بیگانگان پاک نگه داریم. شاعر در نهایت، به امید طبعخوش معشوق و نگاه مهربان او به سوی خود اشاره میکند و از او درخواست محبت و توجه میکند.
این شعر در واقع دعوت به تمرکز بر روی عشق خالص و بیغل و غش است و به اهمیت خلوص نیت و دل در روابط میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر دل خود را از زشتیها پاک کنی و اشتباهات را کنار بگذاری، میتوانی خود را به مانند آینۀ زیباییهای خدا نشان دهی.
هوش مصنوعی: زمانی که دلت از شعلههای عشق دور بماند، به آرزوهای نارس و ناپسند دچار خواهی شد. حتی اگر بخواهی به لذتهای دنیا بیندیشی، باید آن عشق واقعی را تجربه کنی.
هوش مصنوعی: خانه را از هر چیز بیمورد پاک کن، چرا که دوست وفادار و حساس است. زیبایی پاک به پاکی وابسته است و تو باید برای آن آماده باشی.
هوش مصنوعی: تا وقتی دیو از تنهایی خارج نشود، هرگز شایسته نیست که آرزوی دیدن چهره زیبای معشوق را داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند رستم به زال دنیایی که در آن هستی توجه نکنی، یا اگر از این سرزمین روی برگردانی، به هیچ پهلوانی تبدیل نخواهی شد.
هوش مصنوعی: هرگاه که بتوانی، دل خود را در مکانهای خلوت و آرام نگهدار، وگرنه، چگونه میتوانی جلوی دل را که آشکار شده، بگیری؟
هوش مصنوعی: ای دوست عزیز، برتری و ارزش واقعی در این است که به دیگران محبت و حمایت کنی، نه فقط در مقام و جایگاه بالا بودن.
هوش مصنوعی: دل را به سوی تو فرستادم و امیدوار بودم که تو آن را بپذیری و نگاهی به فرستادهام بیندازی.
هوش مصنوعی: من، بندهای آزاد، به خدمت خواجهام آمدهام. حالا چه اتفاقی میافتد اگر خواجه، نگاهی به من بکند و مرا ببیند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
[...]
درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی
گرنه آیینه چو آیینه او ساده کنی
زیب مشاطه صفایی ندهد آن بهتر
که قناعت به همان حسن خداداده کنی
چون صبا معتکف طرف چمن شو شاید
[...]
دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی
کوری دیو هوا، پر ز پریزاده کنی
آنچه از مهلت ایام نصیب تو شده است
آنقدر نیست که برگ سفر آماده کنی
بنده آزادکنان بند خود افزون سازند
[...]
لوح دل را اگر از نقش دوبی ساده کنی
خاطر از خانقه و میکده آزاده کنی
هر سر خار بیابان شجر طور بود
دیده گر آینه حسن خداداده کنی
در خرابات به یک ساغر می نستانند
[...]
ای نشسته بغلط یاد ز استاده کنی
بایدت هم نظری جانب افتاده کنی
چند و ناکی گله از قسم فرستاده کنی
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.