گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میرداماد

بر در دوست که قدر گهر پاک آنجا

خاک باشد چه بود قیمت این خاک آنجا

بر سر کوی غم او چه جگرها چاک است

شرمم اید که برم پیرهن چاک آنجا

ای دل آسیمه سر از کوی بلا می آئی

مگرت بار نداد آن بت بیباک آنجا

بر در دوست شنیدم که دوا میبخشند

درد ما عرضه نما ای دل غمناک آنجا

مجلس یار مرا جان ملائک عود است

که بر آتش نهد ای دل خس وخاشاک آنجا

خاک میخانه شو اشراق که از همت عشق

برگ کاهی نبود خرمن افلاک آنجا

 
 
 
جامی

هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا

خواهم از شوق کنم جامه جان چاک آنجا

مبریدم ز سر راهش اگر میرم زار

بگذارید خدا را که شوم خاک آنجا

مزن آتش به من ای آه در آن کوی مباد

[...]

صائب تبریزی

من و مصری که شکرخیز بود خاک آنجا

کوزه شهد شود حنظل افلاک آنجا

در خرابات چه حاجت به مناجات من است

دست برداشته دایم به دعا تاک آنجا

در محبت لب خشک و مژه تر باب است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه