چنین که شور تو در ساخت دماغ من است
ز شغل درد تو کی مرگ هم فراغ من است
مگو که شعله آهم نسوزد انجم را
که بر جبین مه اینک نشان داغ من است
رساند خواهی اگر جرعه ای به ما باری
کنون که آتش سوزنده در سراغ من است
خیال را دل و اندیشه را جگر سوزد
ازین شراب که در ساغر دماغ من است
به جای برگ کنون شعله بر دهد اشراق
از آن درخت که نشوش ز فرع باغ من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بهشت یک ورق از لاله زار دماغ من است
بهار برگ خزان دیده ای ز باغ من است
ز درد و داغ، بهاری است عشق شورانگیز
که سنبلش ز پریشانی دماغ من است
اگر به شیشه گردون کنند، می شکند
[...]
منم که خون جگر، لالهزار باغ من است
جراحتی که ز مرهم فزوده داغ من است
به دست عشق چنان کردهام پی خود گم
که گم شود پی آن کس که در سراغ من است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.