چند از کوی تو چون باد نیاسوده روم
شادمان آیم و با گرد غمآلوده روم
مهچو گل وقت هلاکم بگشا لب، مپسند
کز جهان یک سخن از لعل تو نشنوده روم
او برون ناید و سوی درش از غایت شوق
میروم، گرچه یقین است که بیهوده روم
تا کس از زردی رخسار، مرا نشناسد
سوی او چهره به خون جگرآلوده روم
شادمانم که مرا شوق به سویش آرد
میلی از کویش اگر با تن فرسوده روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.