باز آتشی به جان بلاکش فکندهام
خود را به دست خویش در آتش فکندهام
سرگرمیی به عشق خودم دست داده است
هرگه نظر بر آن رخ مهوش فکندهام
من از کجا، خیال عنانگیری از کجا
خود را بس اینکه در ره ابرش فکندهام
نقش تو چون گذشته به دل، صد شکن درو
از پیچ و تاب زلف مشوش فکندهام
رخت صلاح و زهد در آتش فکندهایم
میلی نظر چو بر می بیغش فکندهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.