گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میلی

بر صفحه زمین، الف قدّ پُر دلان

از زخم تیغ، لا شود از ضرب گرز، دال

روز وغا که در کف از سرگذشتگان

گیرند تیغها ز اجل رخصت قتال

تو آفتاب و جای تو بر اوج آسمان

فرند ارجمند تو، ماه خجسته فال

خواهد که خدمت از بن دندان کند ترا

زین آرزو ست‌گر مه نو گشته چون خلال

هر دل که از تطاول زلف تو سر کشد

چون شیشه شکسته نمی‌یابد اتّصال

بعد از نبی، چو نقش نگین جا گرفته است

در خاطرش محبّت اصحاب و مهر آل

در مجلسی که صدر نشین است قدر تو

ننشیند آفتاب مگر در صف نعال

شاید که در مشیمه ارحام، طفل را

گویا ز یُمن مدح تو گردد زبال لال

چون حمله آوریّ و کنی عزم رزم جزم

آنجا زخصم، تاب نشستن چه احتمال

گر از نهیب، بانگ به شیر ژیان کنی

بگریزد آن چنان که ز شیر ژیان شغال

گر چرخ را اراده بر هم زدن کنی

یابد زهم چو قطره سیماب انفصال

از پاس عدل او نتواند که سرزده

بر آستان خانه دل، پا نهد خیال

گر بگذرد سپاه سلیمان ز ملک او

از پاس عدل او نشود مور پایمال