بهشت است گیتی ز اردیبهشت
حلال آمد ای مه می اندر بهشت
به شادی نشین هین و می خواه می
که بی می نشستنت زشتست زشت
به راغ و به باغ و به کوه و به دشت
ز فر گرانمایه اردی بهشت
بخندید گلزار و بگریست ابر
بنالید مرغ و ببالید کشت
بسی کله یابی که رضوانش بافت
بسی حله بینی که حوراش رشت
تو گویی که ملک ملک ارسلان
گل و عنبر و مشک درهم سرشت
جهاندار شاهی که چرخ بلند
به ملکش یکی عهد محکم نبشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو بگذشت ازان بر فریدون دو هشت
ز البرز کوه اندر آمد به دشت
سخن بر تو نیکو کند کار زشت
سخن ره نماید به سوی بهشت
مرد را کرد گردن و سر و پشت
کوفته سر به سر به کاج و به مشت
پدید آورد نیک و بد ، خوب و زشت
روان داد و تن کرد و روزی نوشت
برون آمد از گرد دیوی به دشت
که از دیدنش آسمان خیره گشت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.