چه خدمت کرد شاها بنده تو
که با توست این چنین اعزاز و اکرام
ولیکن خسروا تو آفتابی
که هست این گیتی از تو گشته پدرام
تو دریایی و از دریا همه کس
لالی و درر یابد به اقسام
تویی بارنده ابر و ابر دایم
ببارد یکسره بر خاص و بر عام
چه دانم گفت شاها من ز شکرت
کنم شکرت به طاقت تا سرانجام
خداوند جهان پاداش بدهد
تو را ای شه بدین انعام و اکرام
ببند شکر پای بنده بستی
به منت بنده را کردی تو احکام
همیشه یار بادت چرخ گردون
نگهدار تو باد ای شاه قسام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش شاه میپردازد و از خدمات او به جامعه سخن میگوید. او تصویر میکند که شاه مانند خورشید و دریا برای مردم به ارمغانآورنده خیر و برکت است. همچنین از خداوند میخواهد که پاداش این خدمات را به شاه بدهد و در نهایت آرزو میکند که شاه همیشه در حمایت و همراهی با مردم باشد. این شعر به نوعی تقدیر و تشکر از شاه و بیان اعتماد و امید به آینده است.
هوش مصنوعی: چه کار بزرگی کردهام که به خاطر آن، اینگونه مورد احترام و محبت تو قرار گرفتهام؟
هوش مصنوعی: اما ای خسرو، تو مانند آفتابی هستی که این جهان به واسطه تو شکل گرفته و روشنایی گرفته است.
هوش مصنوعی: تو همچون دریایی و از آنجا که دریا گسترده و عمیق است، بسیاری از افراد در مقابل تو خاموش و بیصدا هستند و تنها لؤلؤ (دُر)هایی را از عمق تو مییابند که نشاندهنده ارزش و زیبایی توست.
هوش مصنوعی: تو همچون ابر هستی که دائماً باران میبارد و این بارش بر همگان، چه خاص و چه عام، نافع است.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه بگویم، ای پادشاه، از سپاسگزاری من، چون تواناییام محدود است و تا پایان کار نمیتوانم به درستی شکرگزاری کنم.
هوش مصنوعی: امیدوارم خداوند به خاطر نیکوییها و خدماتت، به تو پاداش بینظیری عطا کند.
هوش مصنوعی: ببند شکر بر پای من، تو به خاطر لطف و محبتت، مرا به بند آوردهای.
هوش مصنوعی: همیشه امیدوارم که سرنوشت و تقدیر تو را حمایت کند، ای پادشاه قدرتمند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدان تا نور مهر و دیگر اجرام
رسد ز انجا بدین الوان و اجسام
ز گردون سعد اکبر داد پیغام
بدستوری که با شاه است همنام
که تا من سعد ملک آسمانم
تو خواهی بود سعدالملک اسلام
ز سعد اکبر ای صدر اکابر
[...]
به دانایی توان رستن ز ایام
چو آن مرغ نگارین رست از آن دام
چو در آغاز دید اعیان انحام
ندای کل شنید از یار پیغام
اگر تو نیستی در عاشقی خام
بیا مگریز از یاران بدنام
تو آن مرغی که میل دانه داری
نباشد در جهان یک دانه بیدام
مکن ناموس و با قلاش بنشین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.