مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - مدح و شکران

چه خدمت کرد شاها بنده تو

که با توست این چنین اعزاز و اکرام

ولیکن خسروا تو آفتابی

که هست این گیتی از تو گشته پدرام

تو دریایی و از دریا همه کس

لالی و درر یابد به اقسام

تویی بارنده ابر و ابر دایم

ببارد یکسره بر خاص و بر عام

چه دانم گفت شاها من ز شکرت

کنم شکرت به طاقت تا سرانجام

خداوند جهان پاداش بدهد

تو را ای شه بدین انعام و اکرام

ببند شکر پای بنده بستی

به منت بنده را کردی تو احکام

همیشه یار بادت چرخ گردون

نگهدار تو باد ای شاه قسام