ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
که مملکت را زو بار و سایه بینی زود
همی به رمز چه گویم صریح خواهم گفت
جهان ملک ملکی در جهان ملک افزود
بر این سعادت لوهور خلعتی پوشید
ز کامرانی تا روز شادمانی بود
ز بس نشاط که در طبع مردمان آویخت
بدین دو هفته به شبها یک آدمی نغنود
به دوستکامی این باده ای بدان آورد
به شادمانی آن دسته ای ازین بربود
نشست شاه به سور و همیشه سورش باد
بر مراد دل از کشته عزیز درود
شد مصاف شکن شیرزاد شیر شکر
که جان کفر به پولاد هندوی پالود
گهی به مرکب پوینده قعر بحر شکافت
گهی به رایت بر رفته اوج چرخ بسود
به هر زمین که درآمد چو آب لشکر او
ز تاب آتش شمشیر او برآمد دود
نمود خون عدو بر کشیده خنجر او
به گونه شفق سرخ بر سپهر کبود
عریض جاهش پهنای هر دیار گرفت
بلند قدرش بالای هر فلک پیمود
بدین نهاد که شوید همی جهان از کفر
نماند خواهد بومی ز هند کفرآلود
چو شد سخاوت او بر زمانه مستولی
نیاز کرد جهان را به درد دل بدرود
چو بر خزانه نبخشود و مالها بخشید
نماند کس که بر آن کس ببایدش بخشود
بزرگ بارخدایا تو آن شهی که جهان
جز آن نکرد که شاهانه همتت فرمود
فلک شناس نداند به راستیت شناخت
ملک ستای نداند به واجبیت ستود
نه چشم گردون چون کرده تو صورت دید
نه گوش گیتی چون گفته تو لفظ شنود
دل رعیت و چشم حشم به دولت تو
به بزم و رزم تو بر شادی و نشاط آسود
ز سور فرخ تو روی خرمی افروخت
ز فتح شامل تو جان کافری فرسود
به رزمگاه تو بارنده ابر لؤلؤ ریخت
به بزمگاه تو پوینده باد عنبر سود
به باغ لهو تو رامش چو ارغوان خندید
ز شاخ مدح تو دولت چو عندلیب سرود
همیشه تا شود از باغ دشت مشک آگین
همیشه تا شود از مهر کوه زر اندود
بقات باد که امروز مایه دولت
ز روزگار بقای تو را شناسد سود
زمانه و فلکت رهنمای و یاری گر
خدایگان و خدای از تو راضی و خشنود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به شادی و خوشبختی ناشی از پیروزی و حکومت یک پادشاه بزرگ اشاره دارد. شاعر از نامهای حکومتی صحبت میکند که خبر از سعادت و موفقیتهای فراوان میدهد. او با توصیف جلال و شکوه پادشاه، برکات و نعمتهای حاصل از حکومت او را میستاید و به شادی مردم بهدلیل پیروزیهای پادشاه اشاره میکند.
شاعر همچنین به توفیق و شجاعت پادشاه در جنگها اشاره دارد و بر این باور است که این دستاوردها باعث آسایش و خوشحالی مردم شده است. با نامیدن پادشاه به عنوان یک رهبر بزرگ و سخاوتمند، شاعر بر تأثیر مثبت او بر جامعه و تاریخ تأکید میکند و آرزو میکند که حکومت او همیشه ادامه یابد و جهان از کفر و فساد نجات یابد.
در نهایت، شاعر از خداوند میخواهد که همواره پادشاه را یاری کند و او را در مسیر خوشبختی و سعادت پایدار نگاه دارد.
هوش مصنوعی: از خبر خوش بزرگی که به دست آمده، باید خوشحال و شادمان بود.
هوش مصنوعی: در دوران حیات یک ستاره درخشان و نمونهای از عظمت ظهور پیدا کرد که نشانهای از سعادت برای مردم بود.
هوش مصنوعی: در باغ خوشبختی و اقبال، شاخهای از شادی رشد کرده است، که با وجود آن، میتوان به سرعت باروری و سایهپوشی کشور را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: به صراحت میگویم که جهان یک ملک است و در این ملک، ملکهای دیگری نیز به آن افزوده شده است.
هوش مصنوعی: این خوشبختی را مانند لباس زیبایی به تن کرد که از لذت و موفقیت به دست آمده و تا روز شادی و سرور ادامه دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و شگفتی که در دل مردم وجود دارد، در این دو هفته، شبها یک فرد خوش بیان و خوشحالی به میان میآید.
هوش مصنوعی: این ترانه به موضوع شادی و سرمستی اشاره دارد. گفته میشود که نوشیدنیای برای دوستی آورده شده که باعث خوشحالی و شادمانی جمعی از افراد میشود و در نتیجه حالتی شاداب و روحیه خوب را در آنها ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: شاه در میهمانی نشسته و همیشه آرزویش برآورده باد. سلامتی باد بر کسی که از دل عزیزانش کشته شده است.
هوش مصنوعی: شیری با قدرت و شجاعت، در نبردی درمیافتد که جان کافران را به سلاحی قوی و نیرومند مانند پولاد در میآورد.
هوش مصنوعی: هر گاه بر مرکب سوار میشود و با شجاعت به عمق دریا میرود، و گاهی نیز با پرچم خود به اوج آسمان دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: هر جا که لشکر او به آب درآمد، از حرارت آتش شمشیرش، دود برخواست.
هوش مصنوعی: خون دشمن بر تیغهی خنجر او نمایان شده است، گویی که در سپیدهدم خونین بر آسمان آبی نقش بسته باشد.
هوش مصنوعی: او به اندازهای بزرگ و فراخ شده که در هر سرزمینی جا گرفته است و مقام والایش به قدری بلند است که به آسمانها نیز رسیده است.
هوش مصنوعی: در چنین وضعیتی که جهان در حال تغییر و تحول است، دیگر نشانهای از کفر باقی نخواهد ماند و به زودی از سرزمینی با فرهنگ و اعتقادات متفاوت، که از آن به هند یاد میشود، زایشی نو و متفاوت خواهد آمد.
هوش مصنوعی: زمانی که بخشش و سخاوت او تمام جهان را در بر گرفت، نیازمند بود که دنیا را با دل شکسته وداع کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خزانه دسترسی نداشته باشد و نخواهد که اموالش را ببخشد، در نتیجه هیچکس نخواهد بود که به او چیزی ببخشد.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ، تو آن پادشاهی هستی که هیچ چیز در جهان جز به فرمان ارادهات، ایجاد نشده است.
هوش مصنوعی: آسمانشناسان نمیتوانند به درستی مقام و منزلت اعلی را بشناسند و ستایندگان نیز نمیتوانند واجب الوجود را به درستی تحسین کنند.
هوش مصنوعی: نه آسمان به اندازه زیبایی تو چهرهای دیده، نه زمین به اندازه کلام تو چیزی شنیده است.
هوش مصنوعی: دل و چشم مردم و رعیت به نعمتها و خوشیهای تو دوخته شده است؛ در مراسمهای شاد و همچنین در کارزارها و نبردهای تو، برای شادابی و نشاط زندگیاشان، به تو امیدوارند.
هوش مصنوعی: از شادی و خوشی تو، چهرهها نورانی شده است و به خاطر پیروزیات، جان بیایمانان به زحمت افتاده است.
هوش مصنوعی: باران دانههای درخشان مانند مروارید بر سر میدان جنگ تو میبارد و نسیم خوشبو و دلانگیز مانند عطر عنبر در مهمانی تو جریان دارد.
هوش مصنوعی: در باغ شادی، زیباییها همچون گلهای ارغوان میدرخشند و از شاخ و برگ ستایش تو، مانند بلبل، سرودهای دلنشین سر میدهند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دائمی بودن طبیعت اشاره دارد. به این معنا که در بهار، باغها و دشتها پر از عطر خوش مشک و مهر و محبت هستند و دائماً در حال شکوفایی و رونقاند. همچنین، کوهها با نوری طلایی و درخشان پوشیده شدهاند که نشاندهنده شکوه و زیبایی طبیعت در تمام فصول است.
هوش مصنوعی: با وزش بادی که امروز خوشی و موفقیت را به ارمغان میآورد، آیندهی تو را بهتر میشناسد و به تو کمک میکند.
هوش مصنوعی: زمانه و سرنوشت، راهنما و پشتیبان سروران و خداوند است و او از تو راضی و خوشنود است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
مرا منجم هشتاد سال عمر نهاد
ز عمر دوستی امید من بر آن افزود
خدای داند من دل در او نمی بندم
که باد پیمود آن کس که آسمان پیمود
تو خود چنین گیر آخر نه پنجه و دو گذشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.