تخم گشت ای عجب مگر سخنم
که پراکنده بر زمین فکنم
او بروید همی و شاخ زند
من ازو دانه ای همی نچنم
از فنای سخن همی ترسم
که بغایت همی رسد سخنم
آفتابست همتم گر چند
عرضی گشت همچو سایه تنم
بار گشته ست پوست بر تن من
چون توانم کشید پیرهنم
روزگارم نشاند بر آتش
صبر تا کی کنم نه برهمنم
هر زمانی به دست صبر همی
کردن آرزو فرو شکنم
گاه در انجمن چنان باشم
که فرامش شود ز خویشتنم
گه تنها ز خود شوم طیره
گویی اندر میان انجمنم
همه آتشکده شدست دلم
من از آن بیم دم همی نزنم
که ز تف دل اژدها کردار
پر ز آتش همی شود دهنم
سر به پیش خسان فرو نارم
که من از کبر سرو بر چمنم
منت هیچ کس نخواهم از آنک
بنده کردگار ذوالمننم
گر ز خورشید روشنی خواهد
دیدگان را ز بیخ و بن بکنم
ای که بدخواه روزگار منی
شادمانی بدانچه ممتحنم
تو اگر چه توانگری نه تویی
من اگر چند مفلسم نه منم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفکر شاعر درباره زندگی و احساساتش میپردازد. شاعر از ترس از فنا و نابودی سخن میگوید و به ناتوانی خود در برداشت دانه از درخت زندگی اشاره میکند. او احساس میکند که زندگیاش مانند سایهای بر آفتاب گذران میکند و در تلاش برای تحمل سختیها و آرزوهای خود است. در کنار تنهایی و انزوا، او گاهی در جمعها نیز احساس گمشدگی میکند و دلش مانند آتشکدهای در تب و تاب است. با وجود همهی این دردها، او به خود اعتماد دارد و نیازی به منتگذاری از دیگران نمیبیند. شاعر با تأکید بر جایگاه خود به عنوان بندۀ خدای بزرگ، نشان میدهد که از قدرت دنیوی دیگران ترسی ندارد و درونش را روشن و قوی احساس میکند.
هوش مصنوعی: عجب اینکه من چگونه میتوانم سخنانم را بیپروایی بر زمین پخش کنم.
هوش مصنوعی: او به رشد و نمو ادامه میدهد و branch میزند، ولی من از او هیچ دانهای نمیچینم.
هوش مصنوعی: من از پایان کلامم میترسم، چرا که احساس میکنم سخن من به شدت نزدیک به آن لحظه است.
هوش مصنوعی: عزم و ارادهام مانند خورشید است، هرچند که در واقعیت بهاندازه یک سایهی کوچک هستم.
هوش مصنوعی: پوست من پس از کشیدن بار بسیار، به حالتی سخت و چروک درآمده است، حالا چگونه میتوانم لباس بپوشم؟
هوش مصنوعی: زندگی من را در آتش صبر قرار داده، نمیدانم تا چه زمانی باید تحمل کنم.
هوش مصنوعی: در هر زمانی با کمک صبر، آرزوهایم را به شکلی شکستنی رقم میزنم.
هوش مصنوعی: گاهی در جمعی قرار میگیرم که به قدری غرق در آن فضا میشوم که از خودم و هویتم کاملاً فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: گاه پیش میآید که از خودم فاصله میگیرم و در جمع دیگران، احساس تردید و ناآرامی میکنم.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک آتشکده شده است و از ترس اینکه کلامی بگویم، سکوت کردهام.
هوش مصنوعی: از شدت احساسات درونم، مانند اژدهایی که در دلش آتش دارد، دهانم به آتش میافتد.
هوش مصنوعی: نمیخواهم سرم را به خاطر خسیسان پایین بیاورم، چون من از افتخار و بزرگی برخوردارم و مانند سرو بر چمن ایستادهام.
هوش مصنوعی: من هیچگاه از کسی طلب کمک و منت نخواهم کرد، زیرا من بنده خدا هستم که دارای تمامی نعمتهاست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد چشمانم روشنی خورشید را ببیند، آن را از ریشه و اساس جدا میکنم.
هوش مصنوعی: ای کسی که نسبت به من و روزگارم بدخواهی، خوشحالی خود را به امتحان و آزمایش من نسبت بده.
هوش مصنوعی: اگرچه تو ثروتمند و بینیازی، اما من هم باوجود اینکه فقیر هستم، نمیتوانم خودم را به تو شبیه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چهکنم باکهکویم این سخنم
گله از بخت یا زچرخ کنم
نانبائی که شاعرست منم
شاعری نانبای خوش سخنم
گندم ارتفاع حصه عقل
بر در آسیای دل فکنم
برم از آسیا به دوکانی
[...]
گرچه بود از رسن به تاب تنم
رشته جان نشد جز آن رسنم
من همان طوطی شکر سخنم
که صدف بود حقه دهنم
گنبد عقل طاق دستارم
گلشن جان رواق پیرهنم
صنمی بر سریر فضل و ادب
[...]
من که از دور چرخ ممتخم
وز اسیران گردش ز منم
همچون صبح ار برآورم نفسی
آتش اندر همه جهان فکنم
نه شکیبایی خموش شدن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.