گنجور

 
مهستی گنجوی

در این زمانه عطا و کرم مخواه از کس

چرا که نقش کرم بی ثبات شد چون یخ

نشان جود چو سیمرغ و کیمیا گردید

به کشتزارِ سخاوت، کنون فتاد ملخ

اگر سراسر این ملک را بگردی نیست

نه از طعام نشانی نه دود از مطبخ

 
 
 
صوفی محمد هروی

زشوق آن رخ زیبا همی کشم آوخ

دل جراحت من بین و سینه لخ لخ

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
کوهی

اگر خدا بنماید جمال بی برزخ

بسوز سینه بسوزیم چنگل هر شخ

حدیث دنیی و عقبی بنزد اهل وصال

نگر که هست بسرد فسرده تر از یخ

بجام باده صافی به بین جمال حبیب

[...]

فیض کاشانی

اگرچه شهد خورم زهر باشدم در کام

که همچو فیض بود بی تو کار و بارم تلخ‏

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
بلند اقبال

تو را به است ز به غبغب وز سیب زنخ

به دستم آید اگر این دو یک زمان بخ بخ

ز کشته‌ها همی از بس که پشته‌ها سازی

به هرکجا که گذر می‌کنی شود مسلخ

رفو به چاک دل ما نمی‌شود جز این

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه